وطن
همه خاک میهن ، سرای من است
که تاریخ آن ماجرای من است
وطن در من است و منم در وطن
شمال و جنوبش برای من است
همه آب و آتش همه خاک و باد
گل و سبزه اش سرسرای من است
گیاهان و حیوان و دشت و دمن
همه درس و دانشسرای من است
دماوند آن کوه طور است و بس
علیصدر زیبا ، حرای من است
اگر لحظه ای غافل از آن شوم
همان لحظه اش قهقرای من است
همه مرزهایش پر از رمز و راز
که این پرسش است و چرای من است
نشد شعر من لایق این وطن
که وصف وطن ماورای من است
#اکبرشیرازی
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
بداهه