جُوِی ندارد کسی که دارد سرشتِ پَسْت از دروغ پروا
ز فَرْطِ دون مایگی ندارد هَوَس پَرَسْت از دروغ پروا
صداقت آکنده طینتان را مگر نباشد همیشه همچون
کسی که مَسْت از شرابِ جامِ أَلَسْت هَسْت از دروغ پروا؟
مُسَجَّل است این که مثلِ آئینهها صفا داده قلب و دارد
کسی که از هر چه جُز حقیقت_فقط_ گُسَسْت از دروغ پروا
فریب از ابلیس اگر نخوردی ببال بر خود، چرا که هر آن
زُلالْ وَرزیده عشق داری چه چیره دَسْت از دروغ پروا!
به دشمنی با بشر قسم خورده است شیطان، همیشه دارد
کسی که هرگز نخورده باشد از او شِکَسْت، از دروغ پروا
نَجُو که پیدا نخواهَدَت شد، کجا کسی دیده است دارد
کسی که از دامِ مکرِ شیطان دَمی نَجَسْت از دروغ پروا؟
ذلیلِ نَفْسَت نباش هرگز اگر که رِندی که میکُنَد کی؟
کسی که از چنگِ نَفْسِ أَمّارهاش نَرَسْت از دروغ پروا؟
چگونه باور کنیم دارد_کسی که یک جرعه بر حقیقت
شبیهِ آئینه چشم ِخود را دمی نَبَسْت _ از دروغ پروا
ندارد آری به هیچ عنوان _صریح با دشمنانِ یزدان
کسی که بر میگذارد از کودنی نِشَسْت_ از دروغ پروا
فَراغْبالانِ بَزْمِ غَفْلَتْ_ که گیج و ویجند از آن _ ندارند
_ز بس نگردیده جانِشان از أَلَسْت مَسْت_ از دروغ پروا؟
شعورمَنْدی از این چه بهتر به رادْمردانه عَزْم، دارند
خُدایْ مَردانِ زنده دل با چه نازِ شَسْت از دروغ پروا
جُوِی ندارد کسی که دارد سرشتِ پَسْت از دروغ پروا
ز فرطِ دُون مایِگی ندارد هَوَسْ پَرَسْت از دروغ پروا