اینقدر داد مزن که به دنیا نمیرسی
ز این خیال برون شو که به سودا نمیرسی
پیش از تو چه بسیار بود صاحبان زر
هوس رود مکن که به دریا نمیرسی
دیروز رفت و هرچه گذشت گشت سرگذشت
غم امروز مخور که به فردا نمیرسی
گر به خاک نشستی و فروتر ز آن شدی
تا به خاک نیفتی به ثریّا نمیرسی