bg
فردای نا امید !
شاعر :‌ koorosh behzad
تاریخ انتشار :‌ 1400/05/23
تعداد نمایش :‌ 220

 

ای مهربان شاه، رحم آور به حال ما !

بر بیگناه گریه ی بی اختیار ما !

از خواهش تو ، شکل خون شد روزگار ما؟!

آتش زده آیین تو، بر لاله زار ما ؟!

 

ای باخدایی که نخواندی آیه ی خدا

از بن، براندی، خنده و خواب و خیال ما !

درشهر آشنا، که یاران باتو دشمن اند !

دیگر چه چشمی دارم از ناآشنای ما !

 

در این دیار؛ رانده از خویش و غریبه ایم !

وای از غریبه ای که آید در دیار ما !

گو، هرحلال بر عروس ما، حرام باد!

برپای هر شادی، بریزان خون پای ما !

 

از نام تو، خون هزاران آدمی، روان !

یارب! بگیر  جان ما، یا خونبهای ما !!

سجاده ای کزجان ما، سر، بر جهان گرفت؛

باهرنماز، می زند سر، از قرار ما !

 

درمانده از تاریکی شبها کجا رویم ؟!

دستی رسان، یارب، شفایی ده، بلای ما !

بهزاد کی، گیری زبان از زهر روزگار؟!

دیگر  چه امیدی به فردا، یا دوای ما ؟!

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران