bg
در سوگ ارغوان شاخه شکسته !
شاعر :‌ koorosh behzad
تاریخ انتشار :‌ 1400/05/23
تعداد نمایش :‌ 80

 

تو را ای ارغوان، جان خدایت !

زبان بگشا، بگو راز بهارت !

بگو صورت نگار واله ات کیست ؟!

که برده آسمان، شرم و وقارت؟!

 

روانها مست، از بار و نگاهی،

که می بارد ز تاق ابروانت!!

 

تو شیدای کدامین روی و دستی؟!

چنین پرناز رقصد دست و پایت!

بگویم با که خنیاگر؟! که هر روز

به مکتب آوری شاگرد خوابت؟!

 

چه آشامیدی، از پستان این خاک،

که خوابم، می برد، خواب و خیالت؟!

 

خوشا گل، خالی از پندار و رویا !

خوش آن، درک بلند بی خیالت !

 

سبک سر، آدم نادان، چه آسان،

شکست آن شاخه های شاهکارت!!

پناه ! از آن حریف فهم و دانش،

نبرده پی، بدآن درس و حسابت !!

 

دلا، جان(ی) لوند(ی) گیسوانت !

بمیرانم ! مگردان روی ماهت!!

پر از زخم و سکوتی و نجابت !

بگردان رخ،که گردم خاک پایت !

            

تو باشی، شهرزاد قصه ی ما !

ببوسم آن شبی ، خوابم کنارت !

بزن بهزاد، آن سان می،که شیراز،

کند لعنت بر آن خاک حرامت !!

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران