وداع
لعنت به واو، دال، الف، عين، صد كَرَت
با اين حروف رفته ام از بين صد كرت
دنبال دلبر عربم دايم السفر
كابل-دمشق-عدن-دبي-العين صد كرت
دنبال من بيُفت به هر شهر!...
اينچنين
انداخته به گردن من دَين صد كرت
حال من است مثل اسيري كه خورده زخم
در جنگ قادسيّه و صفّين صد كرت
بي سُر شبيه موتر باري كه روي برف
مي لغزد از نبود دو تا چَين* صد كرت
شب ها خيالبافي من مي كشد مرا
انگار مي روم به سر مين صد كرت
عشق است لين برق، ولي من شبانه روز
هي دست مي زنم به دو صد لين صد كرت
مي خواهم الوداع بگويم نمي شود
لعنت به واو، دال، الف، عين، صد كرت
#فريدون_نوروززاده
كرت* دفعه، بار
چَين* زنجير تاير، يخ شكن