bg
دوستت می دارم
شاعر :‌ اکبر شیرازی
تاریخ انتشار :‌ 1398/05/04
تعداد نمایش :‌ 1211



 

"دوستت می دارم"
—————-
تضمینی دلی به شعر زیبای "نگاه کهربایی" زنده یاد
 سیمین بهبهانی
=====================

می خورم خود را و خاطر را پریشان می کنم

خویش را در فکر و یادت حصر و زندان می کنم

هر چه می گویند از تو جمله کتمان می کنم

 

دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم

خلق می دانند و من انکار ایشان می کنم

=====================
 چون پرستو یاد تو در آسمانم پر کشید
خط بطلان بر تمام هستیِ اکبر کشید
جای جای شعرهایم نقشی از دلبر کشید
عشق بی هنگام من تا از گریبان سر کشید،
از غم رسوا شدن، سر در گریبان می کنم

=====================

 چشم را می بندم و آزاد می سازم زبان

بی تو و بی روی ماهت هست بی ارزش جهان

من چنین بی دست و پا هرگز نبودم مهربان

 

دست عشقت بند زرین زد به پایم ، این زمان،

کاین سیه کاری به موی نقره افشان می کنم

=====================

حال من را درک کن این چشم گریانم ببین

این بلورین عشق را در قلب ویرانم ببین

سوز عشقت را فروزان در دل و جانم ببین

 

سینهء پر حسرت و سیمای خندانم ببین

زیر چتر نسترن، آتش، فروزان می کنم

=====================

 چشم مستت بر دل زارم رساند سر عشق

در وجودم روی زیبایت نشاند سر عشق

جز من آشفته دل اینجا که داند سر عشق

 

دیده بر هم می نهم تا بسته ماند سر عشق

این حباب ساده را سر پوش توفان می کنم

=====================

 کی رسد این ناله های آتشین بر گوش تو

قطره قطره گوهر اشکم چکد بر دوش تو

می شوم با خاطراتت اینچنین مدهوش تو

 

این من و این دامن و این مستی آغوش تو

تا چه مستوری من آلوده دامان می کنم

=====================

  بی تو ای نامهربان آشفته می مانم به جای

حرفهای گفته و ناگفته می مانم به جای

تا بیایی در خیالم ، خفته می مانم به جای

 

دست و پا گم کرده و آشفته می مانم به جای

نعمت وصل تو را، اینگونه کفران می کنم

=====================

ای که هستی آیه ای از جلوه ی  زیبای عشق

بی تو مفهومی ندارد نازنین دنیای عشق

می کنم با یاد تو پرواز در رؤیای عشق

 

ای شگرف ای ژرف ، ای پرشور ، ای دریای عشق!

در وجودت خویش را چون قطره ویران می کنم

=====================

سهم من از زندگی بی روی تو اندوه و آه

تا که شاید باز آیی خیره بر در این نگاه

روزها با عشق وصلت چشم می دوزم به راه

 

تا چراغانی کنم راه تو را، هر شامگاه

اشک شوقی، نو به نو، آویز مژگان می کنم

=====================

جان به پای مقدمت چون زیره کرمان بردن است

راز چشمان تو با من دین و ایمان بردن است

عشوه کردن ، دل از این دیوانه آسان بردن است

 

زان نگاه کهربائی، چاره فرمان بردن است

هر چه می خواهی بگو! آن می کنم، آن می کنم

=====================

#اکبرشیرازی
4 مرداد 1398

 

 


تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران