من راغبم برای خودم زندگی کنم بر پایۀ رجای خودم زندگی کنم درجنب احترام به نقش ردای تو پوشیده درقبای خودم زندگی کنم من مایلم بجای دویدن به نا کجا آرام باعصای خودم زندگی کنم در پیچهای هیچِ تو مفقود ناشوم همگام با قضای خودم زندگی کنم با اینکه اهل گذار در دور عالمم درباغ جانفزای خودم زندگی کنم فارغ ز رنگها و نشانِ لوای تو در سایۀ لوای خودم زندگی کنم گرظاهرا به نقشۀ دلخواهِ تو ولی در باطنم بجای خودم زندگی کنم اسرارِ سعادت ما در مرام ماست بِه آنکه باهمای خودم زندگی کنم حولِ فراق بین خدایانمان مچرخ بگذاربا خدای خودم زندگی کنم بی اعتنا به اینهمه دلدار در جهان با یارِ دل ربای خودم زندگی کنم