مخروبه ای به آینه ، آذین نمی شود با ذکرِشیره کام که شیرین نمی شود بسیارگفته اند فکرغذا کن که خربزه نانی برای سفرۀ مسکین ، نمی شود آبِ انار ساوه اگرچه پر از شفاست اما ، بدیل کشمش قزوین ، نمی شود اسکی کنارِکوهِ راکی بس مهیج است گرچه به هیچ آینه ، دیزین نمی شود آری سپهرشعرو ادب پرستاره است لکن یکی درخششِ پروین نمی شود دین ، گه سوارِمرکب تدبیر می شود اما عصای دست شیاطین ، نمی شود روزی اگر، از بدِ زمان این بلیه شد نامش دگرهرچه نهی ، دین نمی شود باید بهشت را ، به زرِ معرفت خرید این بیع به زورِ آیه و تلقین نمی شود شاهی که کیش و مات شد، هیچ کاربا سرباز و فیل و قلعه و فرزین نمی شود زنهار، اگر گدا بنشیند ، به جایِ شاه تا آخرین نفس ز تخت پائین نمی شود هرکس ز نوع خویش بزاد و بزید و رفت کرکس عقاب و هوبره شاهین نمی شود خوب است احیای جادۀ ابریشم ار شود اما به این وسیله وطن، چین نمی شود سنگِ مزار و کیسۀ حمام و دسته بیل هرگز برای عاطفه ، پاچین نمی شود گرچه تغییر و تحول و اصلاح لازم است در مصر ولی ، قابلِ تضمین نمی شود هرنقطه ای بجای خودش باید ای گرام آن ، با هزار دوز و کلک ، این نمی شود