نوای هم نفسی جز عسس نمی آید
نسیم زندگی از این قفس ، نمی آید
پیام روح نوازی ، ز کس نمی آید
بیا که پنجره ها را دوباره باز کنیم
صدای پارگی از بند دل شنیدم من
خطوط راه خدا را غلط کشیدم من
برای هرچه دویدم اثر ندیدم من
بیا که سازِدویدن دوباره ساز کنیم
بجای نان ، به ما اندکی پفک دادند
بجای حل معما به ما تشک دادند
چقدر وعدۀ کُنبیزه به بُزک دادند
که ما مُدام دعا بر بتِ نیاز کنیم
دلیل ناخوشیِ مزرعه ، گُراز نبود
فریب و حیلۀ روباه ، از نیاز نبود
دزد نبود گربه ، اگر سفره باز نبود
چرا دوباره جَدَل ، برسرِ گراز کنیم
عقابِ مدعیِ سروری ، نَفَس دارد
هوای پرزدن از ، نکبتِ قفس دارد
عقاب مرده چه توفیر با مگس دارد
بیا به پیکرِ این مرده ها ، نماز کنیم
سپیده چادرِ شب را درید و تابان شد
قمرخزیده به کنجی غریب میدان شد
ستاره آمد و خطی کشید و پنهان شد
بیا تمیزِ حقیقت ، از این مجاز کنیم
شهی ز واقعۀ کیش و مات می ترسد
رخ از عواقبِ این ارتباط می ترسد
درون سینه نَفَس بی ثبات می ترسد
بیا دوباره نَفَس ، تازه در ایاز کنیم
صدای نشئگی از برقِ سکه می آید
صدای داد جسارت ز ترکه می آید
صدای اردک تشنه ز برکه می آید
بیا هزیمتِ این برکه را لحاظ کنیم
پیازِ لقمۀ تو در سکوت من گم شد
پنیرِ لقمۀ من آرزوی مردم شد
تمام لذت ما خرجِ این تلاطم شد
بیا به لقمه های گنده اعتراض کنیم
صفای زندگی در اشتهای فردا مرد
تمامِ بودِ مرا با خودش به یغما برد
جوازِ ماندن ما را به دست باد سپرد
بیا برای بقاء ، خواهشِ جواز کنیم
بیا به باد بگوئیم مردِ پروازیم
رفیقِ بلبلِ خوش لحنِ شهرِ آوازیم
میانِ آب ، شناگرتراز بط و غازیم
چرا هماره ، ز همسایه ، مرغ غاز کنیم
هوای شعر من ار تیره شد ، گریز نشد
هَزارِ باغِ دلم قانع از مجیز ، نشد
ببین دوباره اگر، تیغِ خامه تیز نشد
بیا که دست طلب ، تا خدا دراز کنیم