bg
گشته دلم توبه کار
شاعر :‌ عيُار عيُار
تاریخ انتشار :‌ 1393/06/10
تعداد نمایش :‌ 287

 

 

شب بگذشت و زما،می گذرد روزگار

من شده ام فارغ از،قلب به عشقش دچار

ساقی شیرین سخن، ای تو مه انجمن

وز عطش جان من، ساغری از می بیار

کن قدحی پر ز می، چرخ زنم تا به کی

سازدلم همچو نی، گشته زحزنش خمار

دل که رهاگشت از او، زان صنم تند خو

من نکنم جستجو، تا نشود دلفکار

همچو غزالی رمید، پرده ی حرمت درید

روح زجانم پرید، پر زغم این کوله بار

سوخت دلم از عطش ، حلقه به گوش ِ درش

خاک شدم دررهش، روی زمین همچو خار

راه چو پایان گرفت، نم نم باران گرفت

دل نه که سامان گرفت، گشته دگر توبه کار

بربط و تنبور و نی، رقص سماعم ز پی

سردی جانم چو دی، گرمی عشقی بیار

ای دل عیار من، بی سر و دستار من

خوش بنشین،یار من، تاکه نگردی تو خوار

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

دوستِ عزیزم جنابِ عیار،سلام علیکم. احسنت ودست مریزاد،بسیار زیبا وآهنگین سروده اید.خسته نباشید .دلنشینَ ست وگوش نواز....یاعلی.

user image
دادا بیلوردی
0
0

درود بر جناب عیار عزیز از عالم احساستان محظوظ و بهره مند شدم قلمتان بهاری

user image
اکبر شیرازی
0
0

درود بر عیار عزیز که اشعار زیبایش همیشه دلنشین هستند

شاعر شیرین سخن ، روحیه دادی به من

نیستی عیار جان ، بیش بشو آشکار

سلامت و شاد باشی

user image
میثم دانایی
0
0

درودبرعیار گرامی....احسنت

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛

دهه کرامت گرامی باد.

جناب عیار عزیز، سروده بسیار زیبایی است. احسنت.

در پناه خداوند متعال باشید.

user image
ماسنا
0
0

زیبا بود موید باشید