bg
دفتر شعرمذهبی از اکبر شیرازی
شاعر :‌ اکبر شیرازی
اکبر شیرازی
مذهبی
1391/08/18
804

سلام این پیامک که در وبلاگ آورده بودم بعنوان اولین شعر و شروع فعالیت سایت در اینجا می آورم امیدوارم با کمک شما عزیزان سایت پرباری داشته باشیم . قطعا استحضار دارید که شروع هر کاری ممکن است با نشیب و فراز و اشکالاتی همراه باشد که امیدوارم با اغماض و کمک جهت رفع آنها برخورد فرمائید تا انشاالله به کمک هم به مرور به شرایط ایده آل نزدیک شویم .

 استقبال از محرم:

اين عيدگذشت وخبراز يارنيامد،

برزخم دل فاطمه غمخوار نيامد!

چند روز دگرمانده که با ناله بگوئيم:

اى اهل حرم،مير وعلمدارنيامد،

برسينه زنان،ضجه زنان بازبگوئيم،

سقاى حسين،سيد وسالارنيامد.

اکبر شیرازی
مذهبی
1400/01/09
691

تشت خاکستر بر سر پیامبر

مقایسه رفتار پیامبر به توهین کننده به ایشان با رفتار مدعیان دینداری با مخالفین تفکرات خود 
==========

داشت ختم‌المرسلین همسایه‌ای
از قضا همسایه‌ی دون‌مایه‌ای

یک یهودی مسلک بی‌بندوبار
بددهان و کینه‌جو و نابکار

در مسیر کوچه و‌ راه نبی
او کمین می‌کرد هر روز و شبی

تا رسول‌الله از ره می‌رسید
این مزاحم نیز ناگه می‌رسید.

با تنفر از فراز پشت بام 
بر سر پیغمبر عالی مقام

ظرفی از خاکستر و خاک و ذغال
دائما می‌ریخت چندین ماه و سال 

هیچ کس در آن زمان هرگز ندید
خم به ابروی رسول آید پدید

اذن آزار یهودی را نداد
اینچنین بر امت خود درس داد

از قضا روزی گذشت از آن حدود
دید آن همسایه در راهش نبود

پرس و جو کرد و سراغ از او گرفت
مردم از این کار ایشان در شگفت

تا شنید آن عامل فتنه گری
گشته در کاشانه ی خود بستری

رفت فورا تا ملاقاتش کند
با چنین رفتار خود ماتش کند

رفت پیغمبر به بالینش رسید
فتنه گر اما خجالت می کشید

گفت با او از سر مهر و صفا
تو کجایی چند روزه بی وفا

آن دل وحشی از او آرام شد
عاشق پیغمبر و اسلام شد

"ای مسلمانان مسلمانی چه شد"
آن همه اخلاق رحمانی چه شد ؟

دشمن از خُلق پیمبر دوست شد
از شما آیا برادر دوست شد ؟؟

ای که تهمت می زنی بر این و آن
می زنی خنجر به قلب دوستان

مدعی هستی که دینداری ولی
در مرامت نیست اخلاق علی

فکر کردی جز تو و افکار تو
باور و اندیشه ی بیمار تو

هرچه باشد باطل است و بر خطا
بر تو تنها لطف یزدان شد عطا

از ولایت می زنی دم بی امان
هست رفتارت ولی بر ضد آن

خاطر یاران مکدر می کنی
این همه با نام رهبر می کنی

نیست این رسمش ولی این ماجرا
یادمان می آورد آن خرس را

الغرض بازیچه ی رندان مشو
همکلامِ ابله و نادان مشو

"دوستی با مردم دانا نکوست
دشمن دانا به از نادانِ دوست

دشمن دانا بلندت می کند"
یار نادانت به بندت می کند 

در رها گشتن از این ره رازی است
راز آن این شعر از شیرازی است!!

#اکبرشیرازی 
۱۵ دی ۱۳۹۹

لینک کانال اشعار
 (https://t.me/shirazy)

@shirazy

.