bg
سید محمد حسین شرافت مولا
1402/04/21
55

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

نمایه شده در وبسایت : سیویلیکا _ سال 1400

 

 

 

 

 

 

اندیشه محتشم کاشانی درباره امام علی (ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

 

امام علی ّ بن ابیطالب (ع) به خاطر نیّت ها و کردار خویش ,  شخصیّت تابنده و دریای معارف صدر اسلام و انسان کامل الهی است . و جانفشانی ها و جهاد های علوی (ع) , دین اسلام را از دشمن های پرنیرنگ و خونریز نجات داد . همچنین , باید عدالت کامل ایشان , برای ماسوا , الگوی تمام زمان ها و مکان ها باشد . مولی الموحّدین امام علی (ع) , همواره خود را بنده ی خداوند درخشان می دانست . و با وجود داشتن مقام بسیار نزد پیامبر اسلام (ص) ,  به خاطر تزکیه ی نفس و قلب پاک , هیچگاه ادّعای خدایی و برتری نکرد .  و سالک عرفانی ,  بدون عشق و عرفان علوی (ع)  که مظهر انسان کامل است , به عرفان الهی نمی رسد . و قلب ایثارگر و  بی ریا و  تزکیه کننده ی حضرت علی (ع) , رازهای عرفان الهی را که ماسوا از شناخت آن ناتاوان است , می داند . و خداوند تابان را با شناخت اندیشه , گفتار و کردار انسان کامل یعنی حضرت علی (ع) , می توان بهتر و دقیق تر شناخت . امّا در عشق به مولای متّقیان علی علیه السّلام , نباید افراط کرد . و ایشان را خدا پنداشت . که موجب خشم تنها معبود دو جهان یعنی حضرت خداوند و جهنّمی شدن فرد ِ افراط گر می گردد . و به خواست خداوند درخشان و به خاطر وجود بسیار بخشنده ی علوی (ع) ,  حرم پاک حضرت حیدر (ع) , جای شفاعت بیمارها و حفاظت کننده ی شهر نجف و تمام اسلام است .  و باید به زیارت آن شتافت . و دریای بخشش وجودی ِ امام علی ّ مرتضی علیه السّلام , برای ماسوا , بی پایان است . و باید در زندگی , نیتّ , گفتار و کردار انسان کامل یعنی حضرت علی (ع) را الگو بگیریم . تا به سعادت الهی در دو جهان برسیم .

 

کلمات کليدي: محتشم کاشانی , اندیشه علوی

 

 

مقّدمه

شمس الشّعرا کمال الدّین علی محتشم کاشانی از مرثیه سُرا های ماندگار عاشورا و از شاعر های توانا و چیره دست آیینی و علوی است . محتشم ,  در سده ی دهم هجری قمری در شهر کاشان , پا به جهان گذاشت . دوران زندگی ایشان ,  با حکومت شیعی شاه طهماسب (ره) , همزمان بود . محتشم کاشانی , در دیوان اشعار خویش , در یک ترکیب بند ارزشمند و چند قصیده ی باشکوه , به مدح و منقبت حضرت اسدالله علی بن ابیطالب (ع) می پردازد . در زیر ,  به بررسی اندیشه ی والای علوی ِ محتشم کاشانی می پردازیم . 

 

 

متن

 

 

گر نبودی صیقل شمشیر برق آیین وی
می گرفت آیینه ی اسلام را زنگ ظلام



در صدر اسلام ,  شمشیر برّاق ِ ذوالفقار و جانفشانی ها و جهاد های درخشنده ی علوی (ع) از نوجوانی تا پایان زندگی ,  موجب شد که دشمن های سرسخت خداوند درخشان و اسلام , که خونریز و پرنیرنگ بودند , مذهب آیینه وار و آسیب پذیر به وسیله ی جامعه و همچنین  نوپای اسلام را تیره و زنگ زده نسازند . و از بین نبرند . بر ما نیز واجب است که مانند امام علی (ع) ,  با زبان و عمل از دین اسلام و شیعه در برابر مخالف ها , حفاظت کنیم .

 



وی به هر شام از سجود محرمان نه فلک
هست قصر احترامت ثانی بیت الحرام



گنبد  طلایی ِ آستان ِ پاک تنها زاده ی کعبه ی معظّمه , در شهر مقدّس نجف , پس از مسجد اطهر ِ بیت الله الحرام در مکّه ی معظّمعه , پاک ترین و مورد احترام ترین مکان و حرم در جهان است . و هر لحظه , اولیا و فرشته های الهی ِ آسمان های نه گانه ,  به زیارت حرم پاک درخشانده ترین بنده و برترین ولیّ الهی و برترین موجود ها غیر از پاک ترین وجود یعنی حضرت خداوند ,  یعنی  حضرت علی علیه السّلام  می پردازند .



بس که دست انتقام از قوت عدلت قویست
لاله رنگ از خون شاهین است چنگال حمام

 

 

 

 

حضرت علی (ع) بر اساس واقعه های زندگی ایشان مانند : تقسیم عادلانه ی بیت المال حتّی برای برادر نابینای خود یعنی عقیل (ره) یا قصاص عادلانه ی قاتل خویش و ... ,  نماد کامل و شدّت ِ عدالت و انصاف ومانند واقعه ی : غارت استان انبار عراق به وسیله ی اشرار سپاه معاویه و ... , مظهر و نماد کامل "  انتقام از ظالم " بود . و تصمیم عدل ایشان بر اساس بیت بالا ,  آینگونه است که : کبوتر را از مظلومیّت و شکار شدن , نجات می دهند . و شاهین به وسیله ی چنگ کبوتر ,  مانند لاله ی سرخ  , خون آلود  و کشته می شود .



محیط مرکز دل کانچه در خیال هنوز
نداده دست بهم هست پیش او ملهم



شهید محراب ِ عبادت الهی یعنی امام علی (ع) , بزرگ ترین عارف ِ هستی بعد از حضرت خداوند هستند . و راز های نامکشوف و الهام های عرفانی  فوق تصوّر ِ غیبی و قلبی که به عمق مرکز قلب و رؤیا و باطن هیچ انسان و حتی موجود دیگری غیر از حضرت خداوند ,  نرسیده است , به خواست خداوند درخشان , به خاطر رحمت بی کران و ایثار بی پایان علوی (ع) به  قلب حضرت علی (ع) , الهام می گردد و راه می یابد  .

 

و ما باید در زندگی ,  با شناخت زندگانی ِ عرفانی دریای بی پایان عرفان یعنی امام علی (ع) , در حدّ توان , به شناخت عرفان و سعادت الهی  برسیم  . و در میان تمام شاخه های عرفان , عرفان علوی (ع) به خاطر رحمت و ایثار بی پایان قلبی و عملی  ِ امام علی ّ ِ مرتضی (ع)  , شاهراه رسیدن به رازها و پرتو های عرفان الهی است .



به بحر گر فتد اوراق مدح و منقبتش
ز حفظ خالق یم تا ابد نگیرد نم

 


حضرت خداوند , علاقه ی ویژه ای به بنده ی عاشق ِ کامل خویش یعنی امام علی علیه السّلام دارد . به طوریکه برای ستایشگران حضرت اسدالله علی (ع) , ارزش والایی قرار می دهد . و اگر ستایش ها و منقبت ها و سروده های درباره ی امام علی (ع) ,  بر کاغذ نوشته شود . و به دریا بیفتد . آن زمان , حضرت خداوند که آفریننده ی دریا هاست , برای همیشه از تر شدن آن برگ ,  جلوگیری می نماید .

 پس برای رضایت حضرت حق , قلب و کردار امام علی ّ بن ابیطالب (ع) را ستایش کنیم
.

 

او خدا نیست ولی در رخ او وجه الله
می توان یافت چو خطهای خفی از عینک



در ادامه , محتشم کاشانی به نکته ی ارزشمندی می پردازد :
امام موحّدین علی علیه السّلام , نمونه ی بنده و انسان کامل و دارای ولایت و پرتو الهی است . اما برخی از افراد ,  دارای زیاده روی و افراط در حبّ به ایشان می شوند . و حضرت مولی الموحّدین علی (ع) را خدا می دانند . که این غلط است .
و باید دانست که میان حُبّ ِ به ولیّ  ِ خداوند درخشنده و افراط گرایی در عشق به ولیّ و پرستش او  و جهنّمی شدن  , فاصله ی کمی وجود دارد .  و باید همیشه در نیّت , زبان و اعمال , مراقبت کنیم . تا گرفتار خشم تنها معبود دو جهان یعنی حضرت خداوند نشویم .

 

 

 

پس در زندگی برای سعادت الهی ,  قلب تابنده و کردار درخشنده ی راهنما و  جانشین رسول و فرستاده ی حضرت خداوند تابناک یعنی حضرت علی ّ مرتضی (ع) را باید شناخت . که موجب شناخت صفت ها و وجود و پرتو بی کران دو جهان ,  یعنی حضرت خداوند می باشد . همچون شیشه ی عینک که موجب بهتر دیدن خط های باریک تر می گردد . و بینایی را بهتر و کامل تر می کند .



رتبه ی ذات ترا شعله ی انوار ظهور
تا به حدیست که بی مدرکه گردد مدرک



پرتوهای قلب حضرت علی ّ بن ابیطالب (ع) , آنچنان زیاد گشته است که در زبان و کردار ِ بسیار نیکوی ایشان به وضوح و آشکار ,  قابل تشخیص برای تمام عقل ها چه کم و چه زیاد , خواهد بود . و جایگاه سرشت ِ پاک  ایشان را برای همه , نمایان می سازد .



از ازل تا به ابد بهره چه باید ز سلوک
سالکی را که ره حب تو نبود مسلک

 

 

تمام افراد از ابتدای آفرینش تا ابد , تنها باید از طریق عشق و عرفان علوی (ع) که در نیّت و کردار , نماد انسان و عارف کامل الهی بودند , به عرفان و سلوک برسند .
و این ,  تنها راه عرفان حقیقی است . و راه های دیگر , ناقص خواهد ماند .



کاسه چوبین گدایی هر که پیشت داشته
از کف دریای خاصت کشتی زر یافته



اعمال امام علی بن ابیطالب (ع) , نماد بخشش و دریای رحمت و بخشش بی پایان الهی است . و حتّی بیشتر از خواسته و نیاز ِ حاجتمند ها و مسکین ها و حتّی ماسوا , به ایشان می بخشد .
آری : " برو ای گدای مسکین در خانه علی زن           که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را " 2  .
که بیت بالا به داستان بخشش نگین حضرت علی ّ ِ مرتضی (ع) به فرد مسکین در هنگام نماز اشاره دارد . 3


 و بر اساس  بیت بالا از محتشم کاشانی  , اگر مسکینی با یک ظرف کوچک به گدایی حضرت (ع) برود , امام علی ّ ِ مرتضی (ع) , یک کشتی طلا به او می دهد .  و این از ویژگی های منحصر به فرد ِ مولی الموحّدین امام علی (ع) در میان اولیای الهی (ع) است . و حضرت خداوند , به خاطر همین رحمت بی کران علوی (ع) , برای ایشان جایگاه ویژه ای در میان ماسوا قرار داده است . و حضرت حیدر (ع)  در کعبه ی معظّمه , به دنیا آمد .

 

داد از فرعون دعوای الوهیت نشان
جز تو هر کس شد مکین اندر مکان مصطفی

 

 

 

حضرت علی (ع) به خاطر تزکیه ی بسیار نفس و قلب درخشنده ی بی ریا ,  هیچگاه ادّعای خدایی نکرد . و نخواهد کرد . حتّی اگر بالاترین جایگاه های هستی را به دست آورد . و به گفته ی محتشم کاشانی , هر کس غیر از امام علی (ع) که به آن جایگاه والای نزدیک ِ حضرت محمد (ص)  می رسید . همچون فرعون ,  ادّعای خدایی می کرد .


در اینجا محتشم کاشانی به نکته ی ارزشمندی می پردازد
:
باید در زمان رسیدن به  جایگاه های بالاتر دنیایی و دینی , مغرور نشویم . و در هر لحظه از زندگی ,  باید , بندگی خود را در پیشگاه تنها معبود و صاحب دو جهان یعنی حضرت خداوند , در نیّت , زبان و کردار فراموش نکنیم . تا در نهایت , به سعادت الهی برسیم . 



گشته تسبیح ملک آهسته هرگه در نماز
بوده رازی با خدایت یا امیرالمؤمنین



حضرت علی (ع) به خاطر قلب تابنده و عرفانی ,  در عبادت ها و در خواندن نماز , عارفانه تنها به نور وجود حضرت خداوند , توجّه داشت . و اسرار خاصّی با حضرت یزدان داشت .


آری , فرشته ها نیز در عرش در زمان نماز خواندن امام موحّدین علی (ع) , تسبیح و نیایش می کردند .  و نظاره گر آن لحظه های تابناک بودند . آن فرشته ها به ویژه در لحظه هایی که امام عارفان علی ّ بن ابیطالب (ع) , نیایش ها و راز های عارفانه با حضرت معبود الله می کرد . آنچنان تاثیر می گرفتند ,  که بی اختیار , آهسته تر تسبیح الهی را می گفتند .

 


ما نیز ,  در عبادت و نماز باید از حضرت پیشوای مؤمنین یعنی علی ّ ِ مرتضی (ع) الگو بگیریم . و تمام وجودمان , عارفانه متوجّه ِ حضور و پرتو حضرت نورالانوار الله باشد . و از افکار دیگر پرهیز کنیم . زیرا هدف از خواندن نماز , تنها به زبان آوردن واژه ها و تعظیم کردن ظاهری نیست . و قلب ما نیز ,  باید عاشق و فروتن و نیایش گر و متوجّه ِ حضور زیباترین و  تنها معبود هستی یعنی خداوند درخشنده باشد . 



پیکرت گنج نجف نورت در گردون صدف
مرغ روحت از شرف عنقای قاف احترام



 

آری , جسم تابناک ولی ّ خداوند متعال یعنی حضرت علی علیه السّلام که در حرم مطهّر در شهر نجف , مدفون است ,  واسطه ی رحمت الهی و موجب شفاعت بیمار ها و حفظ شیعیان و مسلمان ها و مؤمن ها و مردم شهر نجف است . و مانند گنج ارزشمند شهر نجف و شبیه گوهری در صدف آسمان شهر نجف , می تابد .


و روح عرفانی و ایثارگر و جانفشان ِ مولی الموحّدین امام علی علیه السّلام , سیمرغ قاف عرفان الهی و شرافت انسانی است . و مورد احترام جاودان و بسیار به وسیله ی شیعه ها و مومن ها و تمام کائنات می باشد . پس  در زندگی ,  باید با عشق ورزیدن به انسان کامل ِ توحیدی یعنی امام علی (ع)  و الگو کردن گفتار و کردار عرفانی ِ علوی (ع) , در زندگی به سمت کمال دینی و عرفانی و الهی برویم .

 



گر گشایی از شفاعت بر گنه کاران دری
بندد از رحمت خدا درهای دوزخ را تمام



قلب درخشان امام علی ّ بن ابیطالب (ع) بر اساس زندگی سرشار از ایثار و رحمت ایشان ,  آنچنان مهربان و بخشنده و ایثارگر است که بنابر بیت بالا , اگر حضرت خداوند ,   اذن دهند , حضرت علی (ع) تمام گناهکار ها را در روز قیامت , شفاعت خواهد کرد . و خواهد بخشید . و از جهنّم به دَر ِ بهشت ,  وارد خواهد کرد . و حضرت یزدان ,  کُلّ ِ درهای دوزخ را خواهد بست .
و در میان اولیای الهی , امیرالمؤمنین امام علی علیه السّلام  , نماد کامل رحمت الهی است . و باید در هنگام توبه و نیاز به ایشان توسّل جست . و واسطه ی الهی قرار داد

.

 

 

 

نتيجه­گيري



 


ما باید در زندگی ,  با الگو گرفتن ویژگی های انسان کامل که همان اندیشه و کردار امام علی (ع) است , سوی کمال الهی برویم . همچنین در روزگار ما , امام عصر مهدی موعود (عج) , همان امام علی (ع) ِ زمانه است .  و ما  باید در جامعه ی ایران و جامعه ی جهان ,  با دینداری عملی ,  امر به معروف و نهی از منکر و ظلم ستیزی
و عدالت علوی (ع) ,  ظهور امام زمان مهدی موعود (عج)  به همراه حضرت عیسی (ع) را آماده کنیم . و با یاری حضرت خداوند و با ظهور حضرت مهدی (عج) و هدایت گری و برپایی  ِ دین کامل الهی به وسیله ی ایشان و با شجاعت و اطاعت یاران مهدوی (عج)  ,  شیعیان , مسلمان ها  و مؤمن ها و حتّی تمام بشر در دو جهان به سعادت الهی خواهد رسید .

 

 

 

 

مراجع

 

 

1 محتشم کاشانی، کمال الدین علی , دیوان اشعار، چاپ پنجم , تهران ,  انتشارات نگاه , 1389

2 شهریار , سید محمد حسین ,  غزلیات , جلد یکم ,  چاپ چهل و دوم , تهران ,  انتشارات زرین ,  1391

حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله , شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۰۹-۲۳۹

 

 

 

 

نویسنده : سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا
اشعار آیینی و عاشورایی
1402/03/09
139

 

 

   بسمه تعالی

 

 

 

شعر سید محمد حسین شهریار در ستایش حضرت رضا علیه السلام

 

 

 

 

 

 

دلها که آرزوی امام رضا کنند
گویا زیارت ِ علی مرتضا کنند

در سینه می طپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی ِ امام رضا کنند

در حسرت طواف تو‌ای آشیان قَدس
مُرغان ِ پر شکسته چه پرها که واکنند

زان کیمیای گُنبد و گُلدستۀ طلا
مِسهای قلب خویش , فقیران طلا کنند

یک کاروان شوق به سودای مشهدند
کآن صحن را به شور و نوا کربلا کنند

چاوُش اگر به اهل قبور این صلا دهد
خیزند مُردگان و قیامت به پا کنند

ما را جواب کرده طبیبان و می‌رویم
آنجا که درد‌ها به نگاهی دوا کنند

فرض است این زیارت و باید ادا به وقت
خوبان چرا نماز خُدا را قضا کنند

حاجت مبر به درگه ِ نامرد ای فقیر
آنجا برو که حاجت مردان رواکنند

بیگانه را چه ذوق غم و لذّت حضور
اینها حکایتی است که با آشنا کنند

آن چشمه های ذوق و صفا گو خدای را
چشمی هم از کرم به من بی صفا کنند

ای کعبه توشۀ طلبی با پیادگان
تا چند التماس به باد صبا کنند

سودای اهل بیت بَرَد سود عاقبت
سوداگران، معامله گو با خُدا کنند

زان لعل و خطّ سبز، نباتی و مصحفی
تا اهل دل مُصالحه با (ماسوا) کنند

با شاه عرضه کن سخن عشق شهریار
امّانه زاهدانه که روی و ریا کنند

 

 

 

منبع :

دیوان شهریار _ جلد یک _  انتشارات : زرین _ تهران _ چاپ چهل ودو _ 1391 .

 

گردآوری از : سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1401/12/23
132

 

بسمه تعالی


شعر شاعر و عارف نامی ,  شاه  نورالدین نعمت الله ولی در مدح انوار امام علیّ مرتضی ( علیه السلام )








تا ز نور روی او گشته منور آفتاب
نور چشم عالم است و خوب و درخور آفتاب
وصف او گوید به جان شاه فلک در نیمروز
مدح او خواند روان در ملک خاور آفتاب
تا برآرد از دیار دشمنان او دمار
می کشد هر صبحدم مردانه خنجر آفتاب
صورتش ماه است و معنی آفتاب و چشم ما
شب جمال ماه بیند روز درخور آفتاب
پادشاه هفت اقلیم است و سلطان دو کون
تا شده از جان غلام او چو قنبر آفتاب
هر که از سر علی نور ولایت دید گفت
دیگران چون سایه اند و نور حیدر آفتاب
آفتاب از جسم و جان شد پاک او تا نور یافت
پادشاهی می کند در بحر و در بر آفتاب
گر نبودی نور معنی ولایت را ظهور
کی نمودی در نظر ما را مصور آفتاب
یوسف گل پیرهن برقع گشود و رخ نمود
چشم مردم نور دید و شد منور آفتاب
نقطهٔ اصل الف کان معنی عین علی است
در همه آفاق روشن خوانده از بر آفتاب
تا نهاده روی خود بر خاک پای دلدلش
یافته شاهی عالم تاج بر سر آفتاب
می زند خورشید تیغ قهر بر اغیار او
می فشاند بر سر یاران او زر آفتاب
رای او خورشید تابان خصم او خاشاک ره
کی شود از مشت خاشاکی مکدر آفتاب
با وجود خوان انعام علی مرتضی
قرص مه یک گرده و جامی محقر آفتاب
سایهٔ لطف خدا و عالمی در سایه اش
نور رویش کرده روشن ماه انور آفتاب
سنبل زلف سیادت می نهد بر روی گل
خود که دیده در جهان زلف معنبر آفتاب
تا بزیر چشم ازین صاحب نظر یابد نظر
از غبار خاک پایش بسته زیور آفتاب
عین او از فیض اقدس فیض او روح القدس
عقل کل فرمان برو, مه بنده چاکر آفتاب
آستان بارگاه کبریایش بوسه داد
در همه دور فلک گردیده سرور آفتاب
تا گرفتم مهر او چون جان شیرین در کنار
گیردم روزی بصد تعظیم در بر آفتاب
نعمت اللهم ز آل مصطفا دارم نسب
ذره ای از نور او می بین و بنگر آفتاب











گردآوری از :  سید محمد حسین شرافت مولا

منبع : دیوان اشعار شاه نعمت الله ولی _ موسسه انتشارات نگاه _ چاپ دوم _ 1389

سید محمد حسین شرافت مولا
1401/11/25
45

 

بسمه تعالی

 

چاپ شده در روزنامه خبر جنوب _ سال 1401

 

 

به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم (ع)

 

 

 

نام مقاله :

 

 

اندیشه فیاض لاهیجی درباره امام کاظم (ع)

 

 

 

 

 

چكيده
 

حضرت امام کاظم (ع) برای نیّت و کردار های تابان ,  دریای معارف و دانش بی پایان الهی است . و وحی الهی به خواست خداوند و به واسطه ی دانش الهی ِ کامل و بندگی ِ تابناک امام هفتم (ع) و خاندان ایشان یعنی حضرات اهل بیت (ع) , در دست ما قرار گرفته و تفسیر شده است . و مسئله ی ارزشمند الهی ِ امامت حضرت کاظم (ع) ,  به وسیله ی خداوند و نه فرد دیگر , تعیین شد . و به خواست و فرمان خداوند تابنده ,  شرط قبولی ایمان فرد می باشد . و فرد عابد و زاهد کامل ,  اگر مخالف اندیشه ی کامل الهی ِ حضرت کاظم (ع) باشد , ایمان الهی و دینش , تباه است .  و در زندگی ِ به ظاهر معمولی امّا در واقعیّت , پیچیده و پر از مشکل , با اکتفا نکردن به عقل خود که بر پایه ی دانش پزشکی و آموزه های قرآنی و دینی , ناکامل است ,  باید به دانش کامل ِ امام کاظم (ع) , که به خواست الهی به دانش بی پایان خداوند درخشان , وصل است , مراجعه کنیم . و امام کاظم (ع) برای نیّت و کردارهای دینی والا و تابناک , انسان کامل الهی و دلیل آفرینش موجود هاست . و تنها خداوند بزرگ , که پرتو بی پایان است , جایگاه واقعی امام هفتم (ع) را می داند . و ستایش کرده است . و فرد و جامعه , باید برای سعادت الهی در دو جهان , اندیشه و کردار تابناک امام کاظم (ع) را الگو کنند .

 

 

واژه‌هاي كليدي:  فیاض لاهیجی ، اندیشه کاظمی (ع)

 


مقدمه

 

استاد فرزانه شیخ عبدالرّزاق فیّاض لاهیجی در سده ی یازدهم هجری پا به جهان گذاشت . ایشان , به گواه اثر های  نامدار دینی و ادبی ,  قصیده سُرای توانای توحیدی و چهارده معصومی (ع) و دانشمند برجسته ی فلسفه و کلام اسلامی در زمانه ی صفوی است  .  فیّاض لاهیجی , در قصیده ای به ستایش اندیشه و سیره ی ناب هفتمین خورشید ولایت امام موسی کاظم علیه السّلام می پردازد . در زیر ,  اندیشه ی این سروده را بررسی می کنیم .

 

متن

 

تمام مدح ویست و مدایح آباش
اگر ز توریه آگه شوی ور از فرقان                               


آری , به واسطه ی شایستگی  ِ وجودی و دانش الهی امام هفتم حضرت کاظم (ع) و پدرهای ایشان یعنی حضرت محمّد (ص) و امام های اطهار (ع)  است که وحی خداوند تابان در قالب کتاب آسمانی قرآن درخشان , به دست انسان ها رسیده و شرح و تفسیر شده است .

و تشخیص دقیق و باریک میان ِ حق و باطل و توریه ی دینی را که به معنی ِ : پوشاندن حقیقت در مصلحت دینی است , تنها به واسطه ی دانش الهی و شایستگی ِ وجودی ِ  آن حضرت ها (ع) می توان یافت .  بنابراین , انسان ها و بنده های خداوند تابناک ,  باید به وجود و گفتار و کردار با برکت و دانا و درخشان  ِ راهنمای آنها ,  برای یافتن حقیقت در زندگی و سعادت الهی در دو جهان , مراجعه کنند . و آنها را ستایش ها نمایند .

 

به فصّ خاتم وی نقش بود امام النّاس
دمی که بود ظهورش نهفته در کتمان                                                               


هنگامی که وجود انسان کامل الهی یعنی امام موسی کاظم (ع) , در عالم نهان بود , و حتّی تولّد دنیوی نیافته بود ,  نگین انگشتری ِ حضرت موسی بن جعفر (ع) , به خواست خداوند والا که دانا و توانا بر تمام هستی و تمام  ممکن ها و غیر ممکن ها می باشد ,  از ازل تا ابد ,  دارای نقش " امامت بر تمام مردم " بوده و هست و خواهد بود .

آری , آشکار شدن جاودان امامت ِ انسان کامل الهی یعنی حضرت کاظم (ع) , به فرمان و خواست خداوند بزرگ , از ازل  تعیین شده است . و انتخاب امامت  , تنها از سمت حضرت خداوند که دانا بر تمام هستی است, می باشد . و این امر , از سوی ماسوا , که بر اساس خواست خداوند درخشنده و آموزه های دینی , دانش کامل ندارند ,  نیست .

این نکته ی ارزشمند نیز بیان می گردد که :
هر کس که با امامت ِ حضرت موسی بن جعفر (ع) مخالفت نماید , در حقیقت ,  با دستور و خواست خداوند نورگستر , که بر اساس وحی فرستاده شده به پیامبر (ص) , داناترین هستی می باشد , مخالفت کرده است .

 

اگر نه غایت ایجاد عالمستی او
هنوز بودی آدم به صلب خاک نهان



نیّت  , گفتار و کردار های عالی ِ حضرت امام کاظم (ع) , کمال دین الهی است . و معارف و سیره ی زندگی و حدیث های ایشان , الگوی انسان و مؤمن و موحّد کامل و اسوه ی سعادت الهی در دو جهان و دلیل آفرینش انسان ها و جهانیان به وسیله ی آفریدگار هستی یعنی حضرت خداوند تابنده , می باشد . و وجود نابوده ی ِ حضرت آدم (ع) نیز ,  بخاطر وجود مؤمن و موحّد کامل الهی یعنی امام کاظم (ع) که هدف نهایی آفرینش ماسوا هست ,  از نطفه ی خاک آفریده شده است .

 

به دشمنی تو نافع نمی شود طاعت
به دوستی ّ تو نقصان نمی کند غفران       

 

بنا بر خواست و قانون خداوند تابان در دین های توحیدی  , که پیامبر ها (ص) و امام ها (ع) را واسطه ی بین خداوند بزرگ و انسان ها قرار داده است   ,  بندگی و عبادت و فرمانبری از حضرت خداوند , با دشمنی ورزیدن به مقام امامت حضرت موسی کاظم (ع) و اهل بیت (ع) و نیز به مقام  ِ پیامبر های الهی (ع), سودی ندارد . و پذیرفته ی درگاه حضرت خداوند تابناک نمی شود .
همچنین , بخشش خداوند تابناک , با ارادت و دوستی و عشق به پرتو توحیدی ِ وجودی ِ امام موسی کاظم (ع) و حضرات (ع) یاد شده , هیچگاه کمتر نمی گردد .

نصیحتی ز تو رهبرتر از هزار دلیل
خطابتی ز تو پرنفع تر ز صد برهان
اگر چه نزد خرد نارسیده ای به وجوب
ولی مکان تو صد ره گذشته از امکان

 

به خواست خداوند تابنده , دانش ِ جانشین خداوند بزرگ یعنی حضرت امام کاظم (ع) , به دریاهای بی پایان دانش خداوند والا که بر اساس وحی فرستاده ی الهی به پیامبر ها (ع) ,  سرشت حضرت یزدان , داناترین و تنها آفریننده ی هستی می باشد , وصل است . بنابراین ,  پند و اندرزی و سخنی هدایت گر از امام هفتم علیه السّلام  , بهتر و سودمندتر و راهنماتر از هزار استدلال و اشارت فرد های دیگر است .

بنابراین در زندگی , به دانش مادّی که به خواست خداوند تابناک , محدود است ,  نمی توان به صورت کامل تکیه کرد . و دانش کامل و بی پایان خداوند تابنده و دانش اهل بیت (ع) به ویژه امام کاظم (ع) , در دنیای به ظاهر معمولی امّا عجیب آفرینش , راهنما و الگو است . و باید ,  در زندگی از راهنمایی ِ پندهای الهی ِ تابنده ی امام هفتم (ع) و حضرات (ع) یاد شده ,  برای سعادت الهی در دو جهان استفاده کرد .



در ادامه , شیخ فرزانه فیّاض لاهیجی , نکته ی ارزشمندی را بیان می کند :

لزوم برخی فرموده ها و پندهای امام موسی کاظم (ع) و یا دیگر حضرات
اهل بیت (ع) و پیامبر های خداوند والا (ع) , که به خواست خداوند بزرگ ,  دانش ایشان , به دانش بی پایان خداوند درخشان , وصل هست , در سنجش عقل ِ ما  که به خواست خداوند درخشنده ,  نا کامل است ,  در آن زمان یا درطول زمان زیستن ما در دنیا  , اثبات نمی شود . امّا چون دانش امام کاظم (ع) و حضرات (ع) یاد شده ,  به خواست خداوند تابان ,  به دانش بی کران خداوند وصل است , چیز هایی که نزد عقل نا کامل ما و دانش ناکامل ما , غیر ممکن به نظر می رسد ,  در پیش مقام و دانش کامل و بی پایان خداوند درخشنده  و امام هفتم حضرت کاظم علیه السّلام و حضرت های (ع)  یاد شده , بسیار دانسته , امکان پذیر و رخدادنی است .

 

خلاف رای تو زان نقض دین بود که خدای
به تار عهد تو تابیده رشتۀ ایمان

 

به خواست خداوند بزرگ که تنها اراده ی بی چون و چرای هستی می باشد , اندیشه های تابناک امام موسی کاظم علیه السّلام , کامل , بی نقص و شرط و اساس ایمان و دیندار بودن می باشد . و الگوی زندگی ِ به ظاهر معمولی ,  امّا پیچیده ی بنده های خداوند تابان برای سعادت الهی در دو جهان است . و هر فرد که مخالف اندیشه ی کامل  حضرت کاظم (ع) باشد , ایمان الهی و دینش ,  تباه است .
آری ,  خواست ِ حضرت یزدان , رشته ی ایمان الهی فرد را از تار و پود ِ پیمان داشتن به امامت ِ حضرت موسی کاظم (ع) ,  که نیّت و گفتار و کردار ایشان , انسان کامل الهی می باشد  , به وجود آورده است .

در اینجا ,  این نکته ی والا بیان می گردد که :
هر فرد غیر از معصوم ها (ع) و بزرگ های درخشان دین های الهی ,  چون اندیشه ها و کردار های دینی او ناکامل است ,  اگر بیشتر ِ واجبات و مستحبات دین را انجام دهد ,  امّا خلاف اندیشه ی کامل و وصل شده به  دانش های بی پایان الهی ِ اهل بیت (ع) و حضرت امام هفتم (ع) , عمل نماید ,  مؤمن الهی و مسلمان و شیعه نیست .

کسی که خصم ترا دید بر سریر چه گفت
بود به جای سلیمان گرفته دیو مکان

بنابر آگاهی و فرمان خداوند تابنده , جانشینی حضرت پیامبر (ص) و امام های اطهار (ع) تا امام ششم حضرت جعفر صادق (ع) , فرد شایسته ای که نیّت ,  گفتار و کردارهای وی , بنده ی کامل الهی می باشد , جز امام هفتم حضرت موسی کاظم (ع) نیست . و دشمن های آنها و به ویژه دشمن امام کاظم (ع) هنگامی که بر تخت وصایت و جانشینی ِ پیامبر اسلام (ص) , می نشستند ,  گویا دیو بر تخت حضرت سلیمان نبی ( ع) , نشسته است .

در اینجا فیاض لاهیجی , به داستان حضرت سلیمان (ع) اشاره دارد که : دیو پلیدی , سیمای خویش را تغییر داد . و به شکل حضرت سلیمان (ع)  در آمد . و نگین حضرت سلیمان (ع) را دزدید .  و بر دست کرد.  وبه حکومت رسید . و پس از مدّتی حضرت سلیمان نبی (ع) به وسیله ی عنایت حضرت حق و آگاهی مردم  بر دیو غلبه می کند . *1

 

کسی دگر نتواند ترا به مدح ستود
بس است مادحت ایزد , مدایحت قرآن


آری , غیر از سرشت ِ خداوند که برترین و داناترین و تواناترین موجود هستی می باشد . و نعمت ها و ستایش های خداوند تابناک برای هر آفریده ای که بخواهد , بی کران است , فرد دیگری نمی تواند , آنگونه که شایسته است ,  حضرت های اهل بیت (ع)  به ویژه حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) را مدح کند . زیرا , مقام حضرت های اهل بیت (ع) و امام کاظم علیه السّلام تا جایی است که :

 والاترین و تابناک ترین وجود ِ هستی یعنی حضرت پروردگار که تنها ,  تعداد محدودی از پیامبر های بزرگوار (ع) و  اولیای بزرگ خداوند را  در کتاب تابناک و پاک و  آسمانی ِ فرستاده ی خویش یعنی  قرآن مجید یاد کرده است . وستایش  نموده است , در قرآن درخشنده , وصف های اهل بیت (ع) را نیکو و والا می دارد . و می ستاید .

بزرگوارا آنی که در مدیح تو عقل
سری به جیب فروبرده با هزار بیان

 

عقلانیّت انسان بر پایه ی منبع های دینی و دانش پزشکی , نا کامل می باشد . 
آری , اگر عقل , وجود ِ امام بزرگ منش ِ شیعیان جهان حضرت موسی کاظم (ع)  را ,  که بر پایه ی خواست بی چون و چرای سرشت خداوند بزرگ و نیز بر اساس اندیشه و گفتار و کردارآن امام (ع) , انسان کامل تابناک ِ الهی می باشد ,  ستایش کند باز شرمسار می گردد .
 و حتّی ,  با وجود گفتار های فروان ,  سر به گریبان ِ ناتوانی می برد . و ارزش تابنده ی واقعی ِ ایشان را بازگو نمی نماید .
آری , به خواست خداوند درخشنده و اندیشه و گفتار و کردار انسان های کامل الهی یعنی حضرات اهل بیت (ع) ,  مقام امامت و ولایت الهی , الگوی بسیار درخشان و والا برای بنده های خداوند تابان می باشد . و آنها را در زندگی , سوی سعادت الهی در دو جهان می برد .


 

نتيجه‌گيري

 

حضرت موسی کاظم (ع)  , برای اندیشه , گفتار و کردار های  تابناک و ناب دینی در زندگانی خویش ,  بنده و انسان کامل الهی است . همچنین , در روزگار ما ,  بنابر خواست و فرمان خداوند درخشنده و نیّت ها و کردار های دینی ِ تابناک , امام مهدی (عج) , همان امام کاظم (ع) ِ زمانه و جانشین ایشان است . و با خواست و یاری خداوند تابنده و فراهم سازی شرایط ظهوربه وسیله ی افراد و جامعه , ظهور حضرت مهدی (عج) به همراه حضرت مسیح (ع) ,  رخ می دهد . و با الگوسازی از سیره ی زندگی تابان ِ الهی و معارف ناب الهی ِ حضرت مهدی (عج) ,  شیعه ها و مؤمن ها و بشریّت , در دو جهان به سعادت الهی خواهند رسید .

 

 

مراجع

 

[1] خلف نیشابوری ، ا. قصص الانبیاء ( داستان های پیامبران ) ، زرین و نگارستان کتاب، 1381.

[5] فیاض لاهیجی ، ع. دیوان اشعار، انتشارات دانشگاه تهران، 1395.

 

 

نویسنده : سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1401/09/29
51

 

 بسمه تعالی

 

 

 

بررسی دیدگاه های شاه نعمت الله ولی در منظومه فقریه  

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

 

پندهای اخلاقی ِ دینی , راهنمای درخشان راه عجیب و دشوار زندگی برای رسیدن به سعادت الهی است . و فرد را سوی شناخت اصیل حضرت خداوند و جامعه و حقیقت در جهان ِ پر هرج و مرج می بَرد . شاه نعمت الله ولی در مثنوی ِ پند آموز " منظومه ی فقریّه " , فقر ِ واقعی  در نیّت و کردار فرد را در پیشگاه پُر ابهّت ِ الهی , عرفان واقعی و موجب خشنودی حضرت خداوند معرفی می کند . همچنین فرزانه ی ماهان , قناعت را امر واجب و موجب آرامش در مقطع های تصمیم گیری شک انگیز زندگی , برای موفقیّت و بازدارنده ی آسیب های روانی و مالی بیان می کند . ایشان , عدل را در برخورد با جامعه و هستی , از واجب های ذات عادل الهی و از اصول دینی می داند . و وظیفه های دینی ِ دارای اختیار ِ اعضای جسم انسان را معرفی می کند . فرزانه ی ماهان ,  از تعظیم ِ سر ,  برابر غیر از خداوند متعال که خودشان نیز , بنده ی الهی هستند . و قدم گذاشتن به مکان های گناه و فساد که موجب خشم الهی و جهنّمی شدن فرد می شود  . و همچنین , به سایر وظیفه های ارادی ِ دینی ِ اعضای جسم در دنیا , که محضر الهی است , اشاره می کند . و برای رسیدن به سعادت الهی در دو جهان ,  باید در تمام لحظه ها , حضرت یزدان را که بنا بر وحی فرستاده شده بر رسول های الهی ,  داناترین موجود های دو جهان و آگاه از تمام غیب ها است ,  شاهد بر افکار و زبان و اعمال خویش بدانیم . و در برابر عذاب الهی که بیم آن در کتاب های وحیانی آمده است ,  خداترس بشویم . و رعایت ادب را در پیشگاه الهی که ادب را واجب قرار داده است و در جامعه  , انجام بدهیم . و همواره , بنا بر کلام خداوند درخشان در قرآن مجید ,  امید به رحمت بی پایان ذات ِ ارحم الرّاحمین ِ حضرت خداوند , داشته باشیم .

 

 

کلمات کليدي : پند دینی ، پند اخلاقی  ،  مثنوی منظومه فقریه

 

 

مقدمه

 

 

شاه سیّد نورالدّین نعمت الله ولی کرمانی , شاعر توانا , مؤسّس و از بزرگان سلسله ی تصوّف نعمت اللّهی , در قرن هشتم به دنیا آمد . ایشان , دارای اشعار ناب ِ عرفان اسلامی است . ایشان در مثنوی " منظومه ی فقریّه " که حدود 120 بیت است , به نکته های اخلاقی و پند آموز دینی می پردازد . در زیر ,  به بررسی منظومه ی اخلاقی " فقریّه " ,  سُروده ی فرزانه ی ماهان می پردازیم .

 

متن

 

 

گر تو در بند جامۀ صوفی
کس به پشمینه کی شود صوفی
زهد در جامۀ مرقع نیست
کسوت فقر را بسی معنی است

 

 

شاه نعمت الله ولی , صوفی حقیقی را به پوشش و ظاهر اهل تصوّف و عرفان یعنی : خرقه و پشمینه و ... نمی داند . وعارف واقعی , باید به تمام منفعت های دنیوی , در نیّت و کردار , بی اعتنا باشد . و پرهیز کند . و به فقیر بودن ِ کامل نیّت و کردار خویش در پیشگاه تنها وجود بی نیاز و پُر ابهّت و درخشنده ی دو جهان یعنی حضرت خداوند برسد . تا در دنیا و آخرت , خشنودی الهی را به دست آورد . و این , هدف و معنای واقعی و والای عرفان و تصوّف است

 

.

ای که هستی ز قدرت صانع
باش با دادۀ خدا قانع
...
هر که با حرص آشنا گردد
بستۀ محنت و بلا گردد
هر که دنبال حرص و آز گرفت
راحت از وی خدای باز گرفت



قدرت بی پایان و خواست بی چون و چرای ذات وجودی ِ حضرت خداوند ,  موجب پیدایش ماسوا می باشد . و شاه نعمت الله ولی , عنصر " قناعت " را در خواسته ها و داشته های زندگی دنیوی , واجب معرفی می کند .  و هر فرد ,  که در آرزوهای دنیوی خویش ,  طمع و افزون خواهی بیش از توانایی خدادادی , داشته باشد , حضرت خداوند و روزگار موجب خواهد شد که  آرامش خود را از دست بدهد . و گرفتار رنج و سختی شود . و در نهایت , نه تنها سود بیشتری می کند , بلکه ضرر روانی و مالی و ... خواهد کرد . زیرا در نهایت ,  خواست و تأیید خداوند ,  استعداد , توانایی و داشته های ما را در زندگی دنیا , تعیین می کند . بنابراین در زندگی دنیا , باید برای رسیدن به هدف ها , تلاش خویش را بکنیم . و به استعداد و ظرفیّت خدادادی  , خواست و مصلحت الهی , راضی و قانع باشیم . تا به سعادت برسیم .

 

 

پادشاهان که صاحب تاجند
بر در حق فقیر و محتاجند

ذات وجودی ِ حضرت خداوند که تواناترین وجود دو جهان است , تنها مالک , حاکم و شاه هر دو جهان است . و پادشاه های در ظاهر باشکوه کشورها ,  در حقیقت , گدا ,  بنده و نیازمند مطلق به قدرت و حفاظت و عنایت حضرت خداوند هستند .
و بر تمام انسان ها و مؤمن ها واجب است که تنها , تعظیم و بندگی ِ حضرت یزدان را کنند .

 

 

داد یابد هر آنکه داد دهد
ورنه بیداد دین بباد دهد
هر که او داد داد خواه دهد
حق به نزد خودش پناه دهد

 

 

در اعمال خویش , همواره باید با عدالت با ماسوا و جامعه ی انسانی برخورد کنیم . و ستم و بی انصافی  , موجب نارضایتی حضرت خداوند که دارای ذات وجودی ِ عادل است , می شود . و رانده شدن فرد از ایمان و دین و رحمت الهی می باشد . و حضرت خداوند , فردی را که در زندگی ,  عدل دارد , مشمول ِ عدل خدایی و عدل دیگران خواهد کرد . و به بهشت امن و جاوید الهی می رسانَد .


همچنین , این از سنّت های الهی است که :  در نهایت,  ستمگر با ستمگر و عادل با عادل , روبرو می شود

.

داد سر آن بود به دین داری
که بجان پیش حق فرود آری

 

 

در ادامه , شاه نعمت الله ولی ,  به اعضای بدن انسان اشاره می کند . و وظیفه ی عادلانه و ارادی ِ دینی ما را بیان می کند :
او از عضو " سَر " آغاز می کند :
آری , تنها در برابر عظمت بی پایان و یگانه ی پیشگاه پُر ابهّت ِ حضرت خداوند ِ معبود , باید با تمام ِ ایمان و عشق , سَر ِ تعظیم و بندگی فرود آورد . تا خشنودی الهی را بیابیم

 

.

داد چشم آن بود که در نظرش
باشد از دیده عزت دگرش

سپس از وظیفه ی عضو " چشم " می گوید :
از پیش قضاوت کردن که موجب اشتباه در شناخت دیگری و فشار روانی بر خویش می گردد , پرهیز کنیم . وهمیشه ,  قبل از شناخت افراد دیگر , آنها را با چشم احترام و بزرگ منشی , ببینیم . و از پیش نگری  ِ دارای بدبینی و حسادت ,  در خانواده و جامعه بپرهیزیم

.

داد پای آن بود که بهر خدای
ننهی هر کجا که یابی پای

 

سپس از وظیفه ی عضو " پا " می گوید :
 
در زندگی ,  بنا بر فرموده ی وحی خداوند درخشان در قرآن مجید ,  با دانستن ناظر بودن ِ حضرت یزدان که داناترین وجود دو جهان است ,  بر کارهای ما در تمام لحظه های زندگی , به هر جایی پا نگذاریم . و نباید به مکان هایی قدم گذاشت که ترویج فساد و هوس و  گناه و ستم در آن باشد . بلکه به جاهایی برویم که برای دین و عشق و نور الهی , ایجاد شده است . تا خشنودی حضرت خداوند را به دست آوریم .

آنکه بینا شود به دیدۀ دل
حل شود هر چه باشدش مشکل

در ادامه , شاه نعمت الله ولی به نکته ی ماندگاری اشاره می کند :
زندگی  در دنیای مادّی , پُر از خطا و اشتباه است . زیرا اصل وجودی دنیا , عجیب و فانی است . همچنین , عنصر " معنویّت " به خواست الهی , فناناپذیر است . پس باید با قلب کاشف, به معنوِیّت ِ عرفان الهی رسید . تا سعادت جاوید الهی را یافت.
و در نهایت , قلب دارای معرفت الهی , هیچ ناراحتی و اشتباه  نخواهد داشت . زیرا به خواست آفریدگار دو جهان و تنها پرستیده و سرچشمه ی معرفت و  نور دو گیتی و توانای مطلق دو جهان , در نهایت , فرد دارای معرفت الهی به بهشت جاودان خداوند بزرگ خواهد رسید

 

.

ای برادر کسی مسلمان است
که دلش از خدای ترسان است
هر که را از خدا نباشد ترس
در مدارس چه سود او را درس

 

 

در زندگی ,  باید همواره حضرت خداوند را که بنا بر فرموده ی خداوند تابناک , در وحی فرستاده ی قرآن مجید ,  از همه چیز آگاه است  , ناظر بر کارها , گفتار و حتّی افکار خویش بدانیم . و از عذاب الهی در هنگام گناه کردن ,  بترسیم .  تا به معنای واقعی , دیندار و مسلمان بشویم . همچنین , عنصر " خدا ترسی "  , خواست و آزمایش ِ خداوند در زندگی فرد است . و باید با خواست و اراده ی فردی به وجود آید . و درس و علم آموزی و ادب آموزی و تنبیه افراد دیگر , فایده و نتیجه ای در خدا ترسی ندارد .

 

 

آنکه جرمش فزون ز بحر و بر است
ناامیدیش از گنه بتر است
چونکه لا تقنطوا رسید نوید
مشو از رحمت خدا نومید
خالق الخلق چونکه غفار است
هر که نومید شد ز کفار است

 

 

هدف ما در زندگی  , باید ایمان همیشگی به رحمت بی پایان حضرت خداوند باشد . و حتّی گناه کار ترین بنده های خداوند بزرگ که گناه هایش از خشکی و دریا نیز بیشتر است , نباید از بخشش و رحمت بی پایان ذات ِ انور و ارحم الهی , غفلت کند . و ناامید شود . زیرا بر اساس آیه ی درخشان پنجاه و سوم سوره ی زمر   : " قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ

 

 

 هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ "  این مژده ی خداوند درخشنده در وحی الهی , آمده است که :  حضرت یزدان , با نور بخشش بی کران , در نهایت تمام بنده های الهی را خواهد بخشید . و رحمت خواهد کرد .

آری , ناامیدی از رحمت و بخشش حضرت یزدان , فرد را سوی فساد و گناه بیشتر و یا مشکل های روانی می برد . و فرد گناهکار ِ نا امید , زندگی را پوچ و بی معنی و سراسر بدبختی و سختی و بی عدالتی خواهد دانست . و به جامعه یا خویشتن , آسیب خواهد زد .  و حضرت خداوند بنا بر تعلیم های دینی , در هر حالتی ,  بنده های الهی را از ناامیدی و آسیب های ناشی از آن به جامعه و یا خویشتن , منع می کند .همچنین , حضرت آفریدگار یعنی خداوند درخشان , نعمت ِ " بودن " و " حیات " را به ماسوا عنایت کرده است . و بخشنده ترین موجود های دو جهان و " غفّار "  است . و بنا بر فرموده ی وحی الهی در قرآن مجید در نهایت , تمام بشر را رحمت خواهد کرد. و ناامیدی از رحمت بی کران خویش را , از گناه  , " زشت " تر و   " کفر " بیان می کند .

 

 

گر رضای خدای می طلبی
بایدت کرد ترک بی ادبی
....
با ادب بنده پادشاه شود
بی ادب کم ز خاک راه شود
باادب شربت زلال خورد
بی ادب سخت گوشمال خورد
با ادب را بود سعادت یار
بی ادب هیچ گه نیاید کار

 

 

در ادامه , فرزانه ی ماهان , شاه نعمت الله ولی به نکته ی ارزشمندی اشاره می کند :

بی ادبی , موجب تنبیه شدن فرد به وسیله ی خداوند تابناک که بر اساس آموزه های وحیانی و حدیثی ,  اخلاق و ادب را واجب می داند . و همچنین , تنبیه شدن به وسیله ی جامعه ی الهی گرا می شود . و فرد بی ادب , در هیچ کاری به توفیق الهی و اجتماعی نخواهد رسید . و سرانجام ,  به وسیله ی خداوند تابنده یا جامعه  ,  ضربه ی شدید خواهد خورد . و کمتر از خاک , بی ارزش خواهد شد . و به وسیله ی خداوند تابان و جامعه , انسان با ادب , خوش کام خواهد شد . و به شاهی خواهد رسید . آری , باید , ادب در نیّت , زبان و کردار داشت ,. تا خشنودی حضرت خداوند درخشان را به دست آورد . و به سعادت در زندگی دنیا و آخرت رسید . چنانکه مولوی سُروده است : " از خدا جوییم توفیق ادب      بی ادب محروم ماند از لطف رب "2*

 

نتيجه­گيري

 

 

اعتقاد به رحمت بی پایان ذات ارحم الهی و رعایت اصول اخلاقی و ادب در زندگی فردی و اجتماعی ,  موجب سعادت الهی در دو جهان خواهد شد . همچنین در روزگار ما ,  تهاجم فرهنگ غلط ِ مادّی گرا و فانی ِ غربی , اخلاق اسلامی و اخلاق ادیان ِ الهی را در جامعه ی کشور ایران و جامعه ی جهان ,  تحت تاثیر قرار داده است . و باید با ترویج فرهنگ وحیانی الهی ِ کامل دینی و اسلامی و مبارزه ی عملی با فساد فرهنگی  و اخلاقی ِ غربی , جامعه ی کشور و جهان را به سمت سعادت الهی بُرد .   

 

مراجع

 

شاه سیّد نورالدّین نعمت الله ولی کرمانی , دیوان اشعار ,  تهران , انتشارات نگاه , 1389 .

مولوی , جلال الدّین محمّد , مثنوی معنوی, تهران , نشر فراروی , 1382 .

 

 

نویسنده : سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1400/03/23
181

بسمه تعالی

 

                                                                              

 

 تقدیم به پیشگاه مقدس امام علی (علیه السلام)

 

 

عشق دریای مهر نورانیّت تو خواهد بود ! کیمیای عاشقی در دستان توست ! هستی بر مدار عشق تو خواهد درخشید و کوه ها استواری ترا از یاد نخواهد برد . براستی زیبا ترین دقیقه ها در میلاد تو بود : آن گاه که خانه ی کعبه شکافت و نور تو چون پرتو خورشید جلوه گر گشت .
براستی زیباترین دقیقه ها در زندگانی تو بود : آنگاه که در میان قریش برخاستی و دست یاری با پیغمبر با شکوه اسلام دادی و در کودکی چون کوهی استوار در تند باد اسلام خَم به ابرو نیاوردی !
براستی زیبا ترین دقیقه ها در زندگانی تو بود : آنگاه که در غزوه های صدر اسلام شمشیر ذوالفقار را از نیام کشیدی و کفر را تباه ساختی
براستی زیبا ترین دقیقه ها در زندگانی تو بود : آنگاه که در شب تاریک در بستر پیامبر اکرم (ص) خفتی و خود را آماج شمشیر های از نیام کشیده ی کافران کرده ای و در آن شام نور تو تا عرش راه پیمود و ایثار نورانی خویش را نصیب ستارگان کردی ! آری پروردگار از دریای نورانی خویش پرتوی را به تو بخشیده است که خورشید عالمتاب از درک آن ناتوان گشته است !
براستی زیبا ترین دقیقه ها در زندگانی تو بود : آنگاه که در برکه ی غدیر مسلمین به دور تو حلقه زدند و دست بیعت با نور تابنده ی تو دادند تا پیشوای عاشقی گردی و اسلام را از تندبادی سهمگین نجات خواهی  داد .
 و براستی زیبا ترین دقیقه ها در شهادت تو بود : آنگاه که قاتل خویش را برای نماز بیدار کردی و

و در گوش افلاک صدای نورانی تو پیچید که برخیز که هنگام نماز است ! که هنگام مناجات با حضرت محبوب فرا رسیده است ! و آنگاه در نماز آخر خویش پروردگار اقدس را صدای زدی و طلب رستگاری کردی و ملائک عرش گریست و آن گمراه بر تو شمشیر آهیخت  و ترا در محراب عبادت به رستگاری و دیدار حضرت پروردگار رساند!
آنگاه لب گشودی که قاتل مرا همچون من قصاص کنید و مبادا زخمی بیشتر بر پیکر او نِشیند !
آری ملائک گریست و ستارگان گریست و فرزندان شهیدت حسنین (ع) گریست و دختر مظلومت زینب (س) گریست .
چه گل ها با یاد تو روئیده است و چه موج های خروشان تا ساحل عشق تو در تکاپو گشت ! عرفان تو چشم تاریخ را خیره ساخت و عدل تو نور همیشگی دوران ها گشته است ! تا مقام والای تو در جهان درخشید اولیای الهی در شگفت خواهد گشت !
در شب قدر که ملائک در حال نورافشانی اند با یاد تو خواهیم گریست
در شب قدر عظیم ترین تفسیر قرآن را تو ای دریای تابان کرده ای
السلام علیک یا امام مظلومین
السلام علیک یا امام علی (ع)

 

 

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا

 

فريدون نوروززاده
1399/11/06
318

دراين دنياي از خود رفته ى مست

دراين ويرانه ى بشكست بشكست

كه آثاري ازعشق اصلاً نمانده

يكي مانده فقط!

آن هم حسين است

#فريدون_نوروززاده

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1397/06/08
388

 

شعر نصرالله مردانی در مدح حضرت رضا (ع)

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

 

میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد
آواز دلنواز هزاران، خجسته باد
در گلشن همیشه گل‏افشان سرمدی‏
رقص نسیم و جوش بهاران خجسته باد
سرزد ز آسمان یقین کوکب رضا
این مژده بر شکسته حصاران خجسته باد
شد جلوه‏گر ز مشرق جان آفتاب عشق‏
باران نور، در شب یاران خجسته باد
سیراب شد کویر دل از چشمه‏سار نو
ر
بردشت تشنه، ریزش باران خجسته باد
بشکفته بر لبان ظفر، غنچه‏های فجر
ای میر عشق، فتح سواران خجسته باد
شب را شکست جاده‏ی شبگیر آفتاب‏
گلبانگ نوش نوش خماران خجسته باد
میلاد مهر هشتم دین، حجت خدا
بر پیر پرخروش جماران خجسته باد

 

 

 

گردآوری :  سید محمد حسین شرافت مولا

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1397/04/19
561

 

بسمه تعالی

 

 

شاعر : آیت الله محمد حسین بهجتی ( شفق )

 

 

 

 

 

به کوی رضا، جان صفا می ‏پذیرد
در اینجا فروغ خدا می ‏پذیرد
تو ای بینوا، رو به سوی رضا کن‏
که این پادشه، خوش گدا می‏ پذیرد
به پابوس او رو که زوار خود را
سر خوان جود و عطا، می ‏پذیرد
بود رحمتش بی‏ کران همچو دریا
هم آلوده، هم پارسا می‏ پذیرد
اگر دردمندی بیا بر در او
که هر درد اینجا، شفا می ‏پذیرد
خدا را به او خوان و خواه آنچه خواهی‏
که ایزد به پاسش دعا می‏ پذیرد
امید دل من، به من کن نگاهی‏
که جان از نگاهت، صفا می ‏پذیرد
بخواه از خدا تا ببخشد گناهم‏
که تو آنچه خواهی، خدا می‏ پذیرد
در آتش بسوزان، «شفق» هر هوی را
که جانان، دل بی‏ هوی می ‏پذیرد

 

 

 

گردآوری : سید محمد حسین شرافت مولا

سید محمد حسین شرافت مولا
1397/04/12
2115

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

شاعر : استاد حکیم صائب تبریزی

 

 

 

 

 

 

این حریم کیست کز جوش ملایک روز بار   
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار؟
کیست یا رب شمع این فانوس کز نظاره اش      
آ ب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار؟
)
این شبستان خوابگاهِ کیست کز موج صفا       
دودِ شمعش می رباید دل چو زلفِ مُشکبار
یا رب این خاک گرامی مغرب خورشیدِ کیست
کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار؟
این مقام کیست کز هر بَیضه قِندیل او           
سر بر آرد طایری چون جبرئیل نامدار
کیست یا رب در پس این پرده کز انفاسِ خوش
می بَرَد از چشمها ـ چون بوی پیراهن ـ غبار
این مزار کیست یا رب کز هجوم زایران      
غنچه می گردد در او بال ملایک در مطار
جلوه گاه کیست یا رب این زمین مشک خیز   
کز شمیمش می خورد خون ناف آهوی تتار
ساکنِ این مهد زرین کیست کز شوقِ لبش      
شیر می جوشد ز پستانْ صبح را بی اختیار
این همایون بقعه یا رب از کدامین سرورست   
کز شرافت می زند پهلو به عرش کردگار
سرور دنیا و دین سلطان علی موسی الرضا       
آنکه دارد همچو دل در سینه عالم قرار
جدول بحر رسالت کز وجود فایضش          
خاک پاک طوس شد از بحر رحمت مایه دار
گوهر بحر ولایت کز ضمیر انورش            
هر چه در نه پرده پنهان بود گردید آشکار
آنکه گر اوراق فضلش را به روی هم نهند    
چون لباس غنچه گردد چاک این نیلی حصار
آسمان از باغ قدرش غنچه نیلوفری است          
یک گل رعناست از گلزار او لیل و نهار
مهره مومی است در سرپنجه او آسمان      
می دهد او را به هر شکلی که می خواهد قرار
حاصل دریا و کان را گر به محتاجی دهد         
شق شود از جوش گوهر آسمانها چون انار
می شود گوهر جواهر سرمه در جیب صدف           
در دل دریا شکوه او نماید بر مدار
رازِ سرپوشیدگانِ غیب بر صحرا فُتَد            
پرده بردارد اگر از روی خورشید اشتهار
آنچه تا روز جزا در پرده شب مختفی است      
پیش علم او بود چون روز روشن آشکار
گر سپر از موم باشد در دیار حفظ او                  
تیغِ خورشید قیامت را کند دندانه دار
بوی گل در غنچه از خجلت حصاری گشته است   
تا نسیم خلق او پیچیده در مغز بهار
تیغ او چون سر بر آرد از نیام مشکفام            
می شود صبح قیامت از دل شب آشکار
آنکه تیغ کهکشان در قبضه فرمان اوست      
چون تواند خصم با او تیغ شد در کارزار؟
تیغ جوهردار او را گو به چشم خود ببین    
آنکه گوید برنمی خیزد نهنگ از چشمه سار
چون تواند خصمِ روبه باز با او پنجه زد؟       
آنکه شیر پرده را فرمانش آرد در شکار
همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است     
در رضای او رضای حضرت پروردگار
شکوه غربت غریبان را ز خاطر بار بست           
در غریبی تا اقامت کرد آن کوهِ وقار
زهر در انگور تا دادند او را دشمنان
ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار
تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند
تا شد از انگور، کام شکّرینش زهربار
وه چه گویم از صفای روضه پرنور او
کز فروغش کور روشن می شود بی اختیار
گوشوار خود به رشوت می دهد عرش برین
تا مگر یابد در او یک لحظه چون قِندیل بار
می توان خواند از صفای کاشی دیوار او
عکس خطّ سرنوشت خلق را شبهای تار
روضه پرنور او را زینتی در کار نیست
پنجه خورشید مستغنی است از نقش و نگار
خیره می شد دیده ها از دیدنش چون آفتاب
گر نمی شد قبه نورانی او زرنگار
می توان دیدن چو روی دلبران از زیر زلف
از محجرهای او خُلد برین را آشکار
همچو اوراق خزان بال ملایک ریخته است
هر کجا پا می نهی در روضه آن شهریار!
می توان رفتن به آسانی به بال قدسیان
از حریم روضه او تا به عرش کردگار
قُلزُمِ رحمت حبابی چند بیرون داده است
نیست قندیل اینکه می بینی به سقفش بی شمار!
زیر بال قدسیان چون بیضه پنهان گشته است
قبه نورانی آن سرور عرش اقتدار
از مُحجّرهای زرینش که دام رحمت است
می توان آمرزش جاوید را کردن شکار
تا غبار آستانش جلوه گر شد، حوریان
از عبیر خلد افشانند زلف مشکبار
هر شب از گردون ز شوق سجده خاک درش
قدسیان ریزند چون برگ خزان از شاخسار
کشتی نوح است صندوقش که از طوفان غم
هر که در وی دست زد آمد سلامت بر کنار
خادمان صندوق پوشِ مرقدش می ساختند
گر نمی بود اطلس گردون ز انجم داغدار
با کمال بی نیازی مرقد زرین او
می کند با دام سیمین مرغ دلها را شکار
اشک شمع روضه او را ز دست یکدگر
حور و غلمان می رباید از برای گوشوار
نقد می سازد بهشت نسیه را بر زایران
روضه جنت مثالش در دل شبهای تار
می توان خواند از جبین رحل مصحفهای او
رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار
بس که قرآن در حریم او تلاوت می کنند
صفحه بال ملایک می شود قرآن نگار
هر شب از جوش ملک در روضه پرنور او
شمعها انگشت بردارند بهر زینهار
تا دم صبح از فروغ قبه زرین او
آب می گردد به چشم اختران بی اختیار
هر شبی صد بار از موج صفا در روضه اش
در غلط از صبح افتد زاهد شب زنده دار
حسن خلقش دل نمی بخشید اگر زوّار را
آب می شد از شکوهش زهره ها بی اختیار
اختیار خدمتِ خدامِ این در می کند
هر که می خواهد شود مخدوم اهل روزگار
از صفای جبهه خدام او دلهای شب
می توان کردن تلاوت مُصحف خطِّ غبار
از سر گلدسته اش چون نخل اَیْمَن تا سحر
بر خداجویان شود برق تجلی آشکار
از نوای عندلیبان سر گلدسته اش
قدسیان در وجد و حال آیند ازین نیلی حصار
داغ دارد چلچراغ او درخت طور را
این چنین نخلی ندارد یاد چشم روزگار
از سر دربانی فردوس، رضوان بگذرد
گر بداند می کنندش کفشدارِ این مزار
خضر تردستی که میرابِ زلال زندگی است
می کند سقّایی این آستان را اختیار
می فتد در دست و پای خادمانش آفتاب
تا مگر چون عودسوز آنجا تواند یافت بار
مطلب کونین آنجا بر سر هم ریخته است
چون بر آید ناامید از حضرتش امیدوار؟
روز محشر سر برآرد از گریبانِ بهشت
هر که اینجا طوق بر گردن گذارد بنده وار
می کند با اسب چوب از آتش دوزخ گذر
هر که را تابوت گردانند گِرد این مزار
چشمه کوثر به استقبالش آید روز حشر
هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار
از فشار قبر تا روز جزا آسوده است
هر که اینجا از هجوم زایران یابد فشار
می رود فردا سراسر در خیابان بهشت
هر که را امروز افتد در خیابانش گذار
هر که باشد در شمار زایران درگهش
می تواند شد شفیع عالمی روز شمار
آتش دوزخ نمی گردد به گِردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار
بر جبین هر که باشد سکه اخلاص او
از لحد بیرون خرامد چون زر کامل عیار
می شود همسایه دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضه او هر که را باشد مزار
هر که شمع نیم سوزی بُرد با خود زین حریم
ایمن از تاریکی قبرست تا روز شمار
می گذارد هر که در پایین پای او نماز
می دهد بالای سر فردوس جایش را قرار
می گشاید چشم زیر خاک بر روی بهشت
هر که از خاک دَرَش با خود بَرَد یک سرمه وار
بر جبین هر که بنشیند غبارِ درگهش
داخل جنت شود از گرد ره بی انتظار
هر که را چون مهر در پا خار راهش بشکند
سوزن عیسی برون آرد ز پایش نوک خار
آن که باشد یک طوافِ مرقدش هفتاد حج
فکر «صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار؟

 

 

 

 

گردآوری : سید محمد حسین شرافت مولا
سید محمد حسین شرافت مولا
1397/03/29
659

بسمه تعالی

 

 

 

شعر در مدح امام رضا علیه السلام

 

 

 

شاعر : حاج سلیمان صباحی بیدگلی

 

 

طوس این یا وادی ایمن که می‏ بینم ز دور
گنبد شاه خراسان یا رب این یا، نخل طور
وادی ایمن نه وز آن وادی ایمن به رشک‏
نیست نخل طور و نخل طور از آن در کسب نور
معنی ظلمت نیاید ساکنانش را به وهم‏
زآن که شب چون روز روشن باشد اندر چشم کور
شهر مستغنی بود از وصف با این شهریار
کاندر آن درد است درمان، رنج راحت، سوک سور
طینت آدم که یزدانش سرشت از خاک و آب‏
گویی از این خاک طیب بود و این آب طهور
با وجود گنبدش گفتم چه لازم نه سپهر
عقل گفتا ناگزیر است از برای لب قشور
تا که در سلک قنادیل رواقش جا کند
سود روی عجز هر شب بر زمین تابنده هور
چون که منشور قبول از خادمان او نیافت‏
ماند سرگردان به گرد خاک تا صبح نشور
گر غباری افتد از جولانگه زوار او
بر کف بادی که در باغ جنان دارد عبور
تا از آن جیب و گریبان را عبیر آگین کند
می ‏ربایندش ز دست یکدگر غلمان و حور
مقریان تسبیح خوان هر صبح بر گلدسته‏ ها؟
یا ملک در ذکر یا داوود مشغور زبور
بی‏ قبول تو مبانی قدر گیرد خلل‏
بی‏ رضای تو مساعی قضا یابد فتور
در زمینی کاندر آن خار خلافت بردمد
در زمان بر فرق ریزد خاک ادبارش دبور
هیچ از شأن سلیمانیت نتوانست کاست‏
خاتم ملک از کفت گر برد اهریمن بزور
لطف و قهرت را بود هنگام مهر و وقت کین‏
فیض انفاس مسیحا و خواص نفخ صور
منحصر در نسل تو دیدند شان سروری‏
شد از آن عیسی مجرد گشت از آن یحیی حصور
از پی پاداش مهر و کین تو گویی بود
چون برانگیزاند ایزد مردگان را از قبور
خازن امر تو را زیبد کز آغاز وجود
رایض حکم تو را شاید که از بدو ظهور
قرص سرخ مهر را در بوته بگذارد چو زر
خنگ سبز چراغ را بندد بر آخور چون ستور
فرش اینک بر زمین درگهت بال ملک‏
گر سلیمان سایه برداشت از بال طیور
هان «صباحی» این همان حضرت که کردی آرزو
حضرتش را گر چه فرقی نیست غیبت با حضور
عرضه ده درد دل خود را بر این صدر رفیع‏
گر چه ایزد کرده آگاهش ز ما یخفی الصدور
یا ولی الله اینک رو سیاهی بر درت‏
قطع کرده با هزار امیدواری راه دور
با طواف روضه‏ ات کنده دل از شهر و وطن‏
با غبار درگهت پوشیده چشم از دخت و پور
مغفرت بر این در است و من بر این در جویمش‏
عاصیان را شد برین در رهنمون، رب غفور
کوه بر دوشم ز عصیان و فضای گور تنگ‏
آه گر باید به این حالت مرا رفتن به گور
گر تو محرومم کنی آرم به درگاه که رو
وای بر آن بنده کز وی خواجه‏ اش باشد نفور
عمر نوحی بایدم تا از تأسف هر نفس‏
چشمه‏ ی خون از دلم جوشد چو توفان از تنور
کرده ‏ام در سلک زوار تو جا بنگر به من‏
وای بر من گر نبیند جانب زایر مزور
برندارم ز استانت مهر خوانندم اگر
حوریان قاصرات الطرف ز اطراف قصور
تا به تأثیر طبیعت تا به تحریک بهار
خاک باشد در سکون و باد باشد در مرور
تیره بادا مشرب اعدایت از گرد ملال‏
تازه بادا مزرع احبابت از باد سرور

 

 

 

 

گردآوری : سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1397/03/17
472

 

بسمه تعالی

 

 

 

شعر شهادت امام علی علیه السلام

 

 

 

شاعر : سپیده کاشانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گذر دارد زمان بر جادّه شب سوگوار امشب 

مه از غم كرده روى خويش پنهان در غبار امشب

چه افتاده است يا رب در حريم گنبد گردون 

كه مى ريزند انجم اشك حسرت در كنار امشب

مگر كشتند در محراب آن دلداده حق را 

كه دل در سينه مى گريد ز ماتم زار زار امشب

نسيم مويه گر غمگين به گوش نخل مى گويد 

دوتا شد پشت چرخ از سوگ آن يكتاسوار امشب

ز تيغ شب پرستان در حريم مسجد كوفه 

رخ فرزند قرآن شد ز خون سر، نگار امشب

على مولود كعبه حجّت حق يار محرومان 

به خون غلطيد و شد فارغ ز رنج و انتظار امشب

سوى معبود شد، زندانى زندان آب و گل 

شد از «فُزت و ربّ الكعبه» اين راز آشكار امشب

على در چاه غم فرياد زد تنهايى خود را 

شنو پژواك آن را از وراى شام تار امشب

بنال اى همنوا با من سرشك از ديده جارى كن 

كه خون مى گريد از اين قصه چاه رازدار امشب

گل گلزار مسكينان مگر شد از خزان پرپر 

كه مى بارند اشك از ديده چون ابر بهار امشب

دگر آن ناشناس مهربان از در نمى آيد 

كه بنوازد يتيمان را به لطف بى شمار امشب

دلا پرواز كن سوى نجف آن قبله دل ها 

سلام ما به بال شوق بر تا آن ديار امشب

بگو اى يار محرومان شب قدرت مبارك باد 

ترا قدر آفرين داده است قدر بى شمار امشب

«سپيده» سر به درگاه على بهر شفاعت نه 

مگر در پرتو لطفش دلت يابد قرار امشب

 

 

 

گردآوری : سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا
1397/03/07
754

 

 

بنام خدا

 

دریای رحمت

شرح غزل علوی ( همای رحمت )

 

مقدمه :

در میان ستارگان مدایح و مراثی ِ امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) در آسمان ادب شیعه , غزل همای رحمت اثر سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار برتری و مقام یگانه ای یافته است . بنابر روایتی شهریار هنگامی که این مدیحه ی ماندگار علوی را سروده است , در عالم رؤیا آیت الله مرعشی نجفی او را در جمع کثیری از شعرای سِترگ علوی و شیعی در حال خواندن شعر همای رحمت در مسجد کوفه ی معظّمه در پیشگاه آن امام همام , علی ( علیه السلام ) دیده است . در ذیل شرح غزل ِ اعظم و ماندگار ِ همای رحمت را بررسی می کنیم

متن :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکنده ای همه سایه ی هما را

آری , امام علی مرتضی (ع) آیینه ی رحمت الهی است . آن امام همام ,  هُمای معنوی رحمت و بخشش است و نه هُمای خسروان مُلک فانی دنیا .
و رحمت آن امام هُمام , بی کران خواهد بود و در رحمت خویشتن , تمایزی بین مخلوقات نخواهد داشت .
در بیت فوق از آرایه ی نماد , تشبیه و کنایه استفاده شده است.

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را

اما در سیمای جهان مادّی , هر فرد آگاه و دلسوخته به دنبال الگوی خداشناسی خواهد بود . و شناخت خداوند امری بسیار سخت است . در اینجا سید محمد حسین شهریار مسیر اصلی شناخت الهی را در زندگانی و اعمال امام علی (ع) , یافته است . که آن امام عظیم , حضرت توحید را به صورت کامل شناخته است .
در بیت فوق , واژه ی " رُخ " , آرایه ی مجاز دارد

به خدا  که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

امام علی (ع) سرچشمه ی بقا و رحمت گشته است و این سرچشمه نه تنها اختصاص به شیعیان و مسلمین داشته است بلکه قلب رئوف و رحیم آن امام (ع) , بقاء جاودانه را برای تمام مخلوقات از درگاه حضرت توحید طلب کرده است . و هدف قلبی ِ آن نور امامت درباره ی آفرینش جهانیان تنها رحمت و ایثار گشته است .
در بیت فوق از آرایه ی تضاد , تشبیه  و کنایه استفاده شده است.

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

آری , تمام مخلوقات در قیاس با وصال ِ عظمت بارگاه جاویدان ِ حضرت توحید , گناهکار خواهند بود و جُز رسولان الهی و  انبیاء برگزیده  و ائمه ی اطهار (ع) و اولیاء عظیم الهی , آفریده ای از مخلوقات حضرت خداوند , حق ّ ِ بندگی حضرت توحید را ادا نکرده است .  بنابراین اگر از جانب حضرت توحید بهشت بَرین هم خلق شده باشد ,  برای آن حضرات و مخصوصا امام علی بن ابیطالب (ع) خلق گشته است و غیر از آن انوار توحیدی , ما سوا به واسطه ی وجود آن انوار الهی به مقام بندگی ِ خداوند نائل گشته اند . هم چنین سید محمد حسین شهریار در میان آن حضرات انبیا و ائمه (ع) , امام علی مرتضی (ع) را تجلّی و نماد شفاعت و رحمت خاص ّ , خواهد دانست .
در بیت فوق از آرایه های : نماد , مراعات النظیر ,  تشبیه و تضاد استفاده شده است.

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

مادّیات و جهان دنیوی برای امام علی مرتضی (ع) حتیّ اهمیت اندک نیز نخواهد داشت . همچنین  اندیشه ی بخشندگی در قلب و کردار امام علی (ع) موج خواهد زد و در میان تمام لحظات ِ حیات آن امام رحمت حتّی در هنگام نماز و راز و نیاز با حضرت معبود , تجلّی یافته است و انگشتری خویشتن را به گدای مسکین خواهد بخشید که آیات قرآنی نازل خواهد گشت که : ولیّ و جانشین رحمت الهی و رحمت پیامبر اسلام (ص) , امام علی بن ابیطالب (ع) خواهد بود . در اینجا شهریار به آیه ی 55 سوره ی مائده : " انّما ولیّکم الله و رسوله و الّذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون " اشاره کرده است .
در بیت فوق از آرایه تلمیح و تضاد استفاده شده است .

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا  ؟

علاوه بر رحمت از دیگر صفات امام المؤمنین علی بن ابیطالب (ع) , عدالت ایشان خواهد بود که قاتل خویشتن را بر مبنای عدل الهی قصاص خواهند کرد . و آن امام عادل و رحیم ِ توحیدی , خشم خویشتن را نادیده خواهد گرفت . و رحمت و عدل قلبی را به  نهایت خشم ارجحیّت داده است . آری , مدارا حتّی در مورد قاتل خویشتن , از امور شگفت انگیز گشته است .
در بیت فوق از آرایه ی تلمیح و مراعات النظیر و استفهام انکاری استفاده شده است .  

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را ؟

در اینجا سید محمد حسین شهریار به عظیم ترین و عجیب ترین واقعه ی شهدای ادیان توحیدی یعنی شهدای عظیم صحرای نینوا به امامت سیدالشهدا امام حسین (ع) اشاره کرده است و در کمال حیرت مقام آن شهدای عظیم توحیدی را ستایش کرده است و امام حسین (ع) را عجیب ترین امام از نسل امامت ِ امام حیرت انگیز ,ِ علی بن ابیطالب (علیه السلام) خواهد شناخت و خواهد ستود . و از نسل شهید عظیم محراب , شهید اعظم عاشورا خواهد خاست . و شهدای نینوا ,  استثناء ِ ایثار و شهادت طلبی در تمام دوران ها خواهند بود .
در بیت فوق از آرایه ی جناس ,  تلمیح و کنایه و استفهام انکاری استفاده شده است.



چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را ؟

آری , جانفشانی های حضرت حیدر (ع) که در میان یاران رسول الله (ص) بی نظیر گشته است , ایشان را نماد وفای به عهد و فراموش نکردن آن پیمان در قلب و کردار خویشتن و مظهر ایثار قلبی گشته است. و از آغاز نوجوانی ,  آن امام هُمام با پیامبر اسلام (ص)  بیعت کرده است که در میان  بنی هاشم (ص) ,  اولین بیعت با رسول الله (ص) گشته است و در غزوه ها و حتّی وفای به عهد ِ پیامبر اسلام (ص) و خوابیدن در بستر حضرت محمود (ص) در زمان هجرت شبانه ی پنهانی رسول الله (ص) از مکّه به مدینه , آن امام عظیم را , موجب تحیّر ِ تمام مؤمنان ادیان توحیدی خواهد کرد.  همچنین امام علی (ع) بعد از رحلت رسول الله (ص) همچنان مظهر حفاظت از دین نوپا و  الهی ِ اسلام و نماد ایثار قلبی گشته است و برای پیشگیری از نفاق  و اختلاف مسلمین صدر اسلام , پس از سالها جهاد عظیم  , خانه نشین گشته است و جانشینی رسول الله (ع) و امامت خویشتن را تقیّه کرده است .
در بیت فوق از آرایه ی کنایه , مراعات النظیر و استفهام انکاری استفاده شده است .   

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

در اینجا شهریار ,  در دو عالُم  , نظیر امام علی مرتضی (ع) را نیافته است و و همچنین راز انور ِ سیمای غیبی ِ توحید را نیز تاب نخواهد آورد . آنگاه از عمق قلب خویشتن به عنوان یک فرد شیعه ی دلسوخته , آن امام هُمام را استثناء ِ خلقت ِ ما سوی الله خواهد سُرود و از حیرت خویش به جهاد و پیکارهای شهادت طلبانه ی علوی (ع) در راه دین توحید خواهد سُرود و تحیّر خویشتن را از آستان قدس علوی (ع) بیان خواهد کرد .
در بیت فوق از آرایه ی واج آرایی , تلمیح و مراعات النظیر استفاده شده است . 

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

سید محمد حسین شهریار از غم هجران امام علی بن ابیطالب(ع) می نالُد و از سروش غیب و از نسیم صبا خواهد خواست و انتظار خواهد کشید تا چشم خون آلود اشکبار او با دیدن غبار آستان علوی (ع) از گریستن باز ایستد و ذره ای غبار از عنایت معشوق ِ آسمانی او یعنی امام علی بن ابیطالب (ع) ,  مرهم زخم و درد
عشق او گردد .
در بیت فوق از آرایه ی اغراق , تشبیه و تشخیص استفاده شده است .

 
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را

آری , شهریار هر صبحگاه به درگاه حضرت توحید با کلام و نیایش آتشین , تقاضا کرده است تا ذرّه ای از توجّه امام علی (ع) به سوی او اشاره کند و در این خیال , آشفته گشته است .
در بیت فوق از ارایه ی تشخیص و نماد استفاده شده است.

 

چو تویی قضای گردان , به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

آنگاه شهریار به یتیم نوازی امام حیدر (ع) اشاره کرده است و دعای مستمندان را که در پیشگاه الهی دارای ارزش فراوان گشته است را واسطه ی حاجت خویشتن در دفع ضرر های گوناگون نهاده است . و حتّی شاعر , به نقش عنصر ماورائی ِ امامت در تغییر سرنوشت اشاره کرده است .
در بیت فوق از آرایه ی کنایه , مراعات النظیر  و جناس استفاده شده است .

چه زنم چو نای هر دم , زنوای شوق او دم ؟
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را

سید محمد حسین شهریار  در نهایت فروتنی در شعر ماندگار خویشتن به اشعار هجران ِ لسان الغیب حافظ شیرازی استناد خواهد کرد و عشق خویشتن را از زبان و قلم عاشق سترگ ادب فارسی زینت ها خواهد داد.
 در بیت فوق از آرایه ی تشبیه , تشخیص , کنایه , جناس , مراعات النظیر و نماد استفاده شده است .

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگلاهی
به پیام آشنایی بنوازد بنوازد آشنا را

آری لسان الغیب حافظ هر شام گریسته است و هر صبحگاه در سودای هجران و عشق خویشتن با نسیم صبحگاهی صبا که در ادب فارسی نماد پیام رسانی در باب عشق گشته است با باد صبا و معشوق خویشتان سخن های خیالی گفته است و سخن های خیالی شنیده است . آری این حالت عاشقانه در غزل عظیم همای رحمت , همان قلب شهریار خواهد گشت .
در بیت فوق از آرایه ی تضمین استفاده گشته است.

ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

آری تمام هستی در نیایش حضرت خداوند خواهد بود و در خشکی و دریا همه ی موجودات تسبیح او را خواهند شکفت . آری , مرغ یاحق ( نوعی جغد ) نیز در دل شب ها با آواز خاصّ خویشتن در حقیقت حَق حَق گویان گشته است و با حضرت توحید نیایش و تسبیح خواهد گفت .  آری , غم های شبانه ی سید محمد حسین شهریار به مناجات با حضرت توحید و امام علی مرتضی (ع) خواهد رسید .  و  شهریار در دریای نیایش های توحیدی و شیعی در دل شب ها قلب خویشتن را با نیایش توحیدی و علوی بیشتر خواهد پرداخت و وصال امام علی بن ابیطالب (ع) را خواهد شکفت .
در بیت فوق از آرایه ی حسن تعلیل , مراعات النظیر و نماد استفاده شده است .

 

نتیجه :

 

شهریار شاعری دلسوخته و بی تکّلّف گشته است . و از میان صفات عالیه ی امام علی مرتضی (ع) , به رحمت بی کران آن امام بیشتر پرداخته است و اشعار او به خصوص غزل همای رحمت از احساسات قلبی و بطنی ِ خویشتن ریشه گرفته است . غزل همای رحمت روان گشته است و قابل فهم و درک برای تمام افراد گشته است . و عشق امام علی (ع) و حتی عشق عاشورایی او در غزل همای رحمت و در شخصیّت معنوی او به کمال , تجلّی یافته است .

 

منبع :

 

دیوان شهریار _ غزلیات _ جلد یکم _  انتشارات زرین _ چاپ چهل و دوم _  1391

 

 

 

نویسنده :  سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

محمد محسن خادم پور
1396/08/27
463

قبله ی عشقم خراسان میشود محورِ جانها رضا جان میشود عرش وُ فرش وُ محفلِ دلدادگان با ملائک نور باران میشود آینه اینجا شهادت‌میدهد رحمتِ یزدان دوچندان میشود شور وُ شادی در تلاوت جاریست در قدمگاهش بهاران میشود نبضِ هستی دورِ مستی میزند بام ایوانها زرافشان میشود در شبستانِ دلم گل میدمد خادمی دیدم غزلخوان میشود السلام ای وارثِ آثار نور ضامنِ آهوی دشتستانِ دور السلام ای عطرِ یاس پرپرم حیدری مسلک ، سفیرِ دلبرم السلام ای صبرِ ایوب حسن ظهرِ عاشورای جانسوز وطن السلام ای راوی سجادِ رب باقری علمت چراغِ راهِ شب السلام ای صادقِ صبحِ وصال کاظمت خورشید تابانِ کمال السلام ای صاحبِ حُسنِ رضا بابِ دلبندِ جواد الاوُصیا السلام ای هادی گمگشتگان مقتدای عسکری در پادگان السلام ای جدِ نسلِ انتظار با غزل‌دارم سخنها بیشمار غنچه ات ختمِ امامان میشود کشتی نوحت نمایان میشود حضرتِ ایثار معروفِ خلیل آتشم نزدِ تو باران میشود مکتبت عیسی وُ موسی میدهد زائرت لبیک گویان میشود شیعه با نامت نیایش میکند دینِ احمد با تو ایمان میشود محمد محسن خادم پور
سجاد صادقي ابوزيدآبادي
1395/06/29
478

علی دست خدا روی زمین است علی حیدر امیرالمومنین است علی نور صفات حق تعالی است علی مولای مظلومان دنیاست علی جان تمام شیعیان است علی بانی خلق این جهان است علی منشور اخلاقی دنیاست علی در قلب انسان های تنهاست تمام روز و شب ها را امیر است دلیر است و دلیر است و دلیر است علی یعنی حسن یعنی که عباس علی یعنی حسین دریای احساس علی یعنی امام عصر ، موعود علی فرمانده ی کل قوا بود کتابش راه را روشن نموده نگاهش چاه را از غم زدوده ولایت را به حق در دست خود داشت عدالت را درون سینه می کاشت به دنیا رسم انسان بودن آموخت و در تنهاییش می ساخت می سوخت علی راه و رسومش فرق دارد نگاه ذوالفقارش برق دارد درون سینه اش غم بود مردم برایش این جهان کم بود مردم #سجاد_صادقی
امین متوکل خسروشاهی
1395/03/13
339

چه می شود عزیز جان، نظر به سوی ما کنی بدان حضــــور ناب خود، شـــرر ز ماســـوا کنی در این سیاهه بلا، که نیست جز بدی عیـــــان چه میشود که نور خود، دمی به ما روا کنــــی جهان شده است سیل خون، ز حرص و آز آدمـی بیا عـزیـــــز فاطــــــمه، کــه درد مــا دوا کنــــــی علم شده است سوفیان، بدست پست ظالمان بیا که وقــــت ان شــــده، به عهد خود وفا کنی نهیب تازیانــــه ها، شکستــــه حرمــــت یتیــــم کجایی ای سرشت دین، که عدل لافتــی کنی همــــه دوان پـــی گنـــاه، گناه از پـــی گنــــاه رواست گر به قهــــر خود، جهنمــی بپا کنـــی برادران به خون هم عطـــــــش ز مکر دشمـــــنان بیا که قوم مصطفی ، رهـــــا از این خطا کنـــــی تو را به جــــــان فاطـــمه، بیــــا ، بریــــده ایـم ما خدای هـــــم کند قبول، اگر خـــــدا خـــــدا کنی قسم به چشم های خون، قسم به ناله های شب زمیــن شود گدازه ای ، اگر فقـــــط دعـــــا کنـــــی ولی ز مهــر ناب خــود، غمــان به جان خری که ما مگر به ره رسیـــم و زآن، دگر چنیــــن قضا کنـــــی نسیــــم کوی غفلتــــم، نیــــم که لایقــــت ولــــی، همــــه وجود می نهـــــم، اگر مـــــرا صدا کنــــی ولی چه سود زین سخــــن، ز عهد های کوفیـــــان چنین قضا بگشتـــه تـــا، که روی در خفــــا کنـــــی
علی اکبر مجدراد
1393/12/28
377

دوست عیدامسال سفره, هفت سینم سیاست! مجلسی در دل بسوگ مادرم زهرا بپاست یاد دیوارو درو محسن خزان کرده بهار بلبلان را جای چه چه وای مادر در نواست هر جگر گوشه ی تو را گنبدی از زر,طلاست خود بگو خانه ی تو مادر دقیقاً در کجاست؟! خواهم آیم دیدنت زهرای من این عید را در گمانم هفت سینت سفره اش در کربلاست العجل مهدی بیا، سلطان کوی دلبران جای مادر پیش تو آقا بر عرش کبریاست یاور خوبی نبوده ایم ما مهدیِ تو را از برای حجّتت این راد مادر روسیاست
احمد بداقی
1393/10/29
323

گویند گنهکار ندارد به حرم جای تکذیبیه اش من،که نهادم به حرم پای در صحن گهر شادِ رضا(ع) چونکه رسیدم دیدم چه بهشتی است،شدم غرق تماشای
اکبر شیرازی
1393/07/19
368

سلام بر همه شاعران گرامی

عید سعید غدیر را بر همه رهروان آن مولای متقیان جانشین برحق رسول گرامی اسلام امام علی علیه السلام تبریک عرض می کنم و از حضرتش می خواهم در دنیا و آخرت تنهایمان نگذارد

با تشکر از شاعر گرانقدر جناب آقای دادا که شعر ایشان انگیزه ای شد برای سرودن این شعر در سبک زلال

يار پيغمبر(ص) علي(ع)

بر ضعيفان حامي و سرور علي(ع)

بعدپيغمبر(ص) به دستورخدا رهبر علي(ع)

اهل عالم ، ساقي کوثر علي(ع)

فاتح خيبر علي (ع)

======

عالی و اعلا علي (ع)

بر يتيمان جملگي ، بابا علي(ع)

آنکه‌حکمش گشت بادست‌ خداامضا علي(ع)

آنکه قرآن را بوَد معناعلي(ع)

همسر زهرا علي(ع)

======

مِهرِ عالمتاب علي(ع)

شهر علم احمدي را باب علي(ع)

بر تمام اهل‌ِعالم يکسره ارباب علي(ع)

بر وصال فاطمه بي تاب علي(ع)

گوهر ناياب علي(ع)

======

بر امیران شاه علی(ع)

انبیا و اولیا را ماه علی(ع)

آنکه می نالد زدست جاهلان در چاه علی(ع)

ذکر ما هرلحظه و هرگاه علی(ع)

رهنمای راه علی(ع)

======

آیت عظما علی(ع)

گفت احمد(ص) در حق آقا علی(ع)

هرکه من مولای اوهستم ورا مولا علی(ع)

همچو هارونِ در بر موسی علی(ع)

لافتی الا علی(ع)

======

من گدایم یاعلی(ع)

عبد خاطیِّ خدایم یا علی(ع)

یک نظرکن تا که من سوی تو آیم یاعلی (ع)

ناتوان و بی نوایم یا علی(ع)

مبتلایم یا علی(ع)

مرتضی طهماسبی
1393/05/09
391

"هرنسیمی که بمن بوی خراسان آرد"

"چون دم عیسی در کالبدم جان آرد"

نغمه ی سوت قطاری که رود جانب طوس

وه چه زیباست نوای ره سلطان آرد

عطر اسپند و گلاب قدم زائر او

جان همی بخشد و الطاف کریمان آرد

دل سفر سوی خراسان کند و زنده شود

می برد نغمه بَرِ شاه که مهمان آرد

هر که یکبار به پابوسی او رفته هنوز

مست و شیداست همی آیه قرآن آرد

بر ندارم قدمی سوی حریمش هرگز

مگــر آنکــو قــدم بیشتــری زان آرد

خجـلت از لطف کریمانه ی او تحفه ی من

"طالب" ار عزم کنـد زیـره به کرمـان آرد