باورت نیست ،
تو ای دایه زمین!
باورت نیست،
تو ای خاک برین!
گر ز همراهی تو،
رام نمی شد دل من!
گرتو، همراز نبودی،
به شب خلوت من!
گرتو، دمساز نبودی،
به دم ناسازم،
زیرتاب و تب(ی) تنهایی خود، می مردم !
مرگ(ی) من باد،
اگر می دیدم،
دست گرمی،
که براو زاده شدم،
زیر بدخواهی کس خوار شود!
گرکسی بغض تو را زنده کند،
یاکسی روی تو را رنج دهد،
تاب مخواه !
مادرخاکی من!
سرپیمان(ی) پسین روز،، بمان!
می روم درسفر یاد(ی)زمان،
لیک با دهر،بمان!!!
منم آن، اشک ترک خورده؛
که خندیده به مرگ !
باری ای ماه؛ هراس،
ازپس(ی) مرگی دارم،
که بیاید نم تو!
ماهم،، ای مادر(ی) جان !
ای برین،، جای جهان !
گرنبالم به تو و هرنفست،،،، می میرم !
گر نبوسم لب هرگوشه ی تو،،، مدیونم!
دارم از عرش خدا،
یک، خواهش !
که بماند باتو،
تاجهانی برپاست !
بدن سرد مرا، در برکش
که زگرمای تو گیرد آرام !
افتخارم همه آن است،
پری زاده ی دهر !
که در آغوش تو جا می گیرم !
زندگی ،
بهتر از این،،
زیرتاب(ی) بدنت، می میرم !