مرا اسیرعادتی کردی که ثواب نبود سزاوار مرارتی کردی که ثواب نبود از آسمان به زیرکشیدی عقاب جانم را زمینگیرحقارتی کردی که ثواب نبود اندوخته های عشق مرا با چه حقه ها دستمایۀ تجارتی کردی که ثواب نبود من عاشق ظواهر پری گونه ات شدم اما تو دیو قساوتی کردی که ثواب نبود با وعده های پوچِ دروغین چنان مرا دلباختۀ بشارتی کردی که ثواب نبود باجان پاک و صاف تر از آسمان من توآنچنان رفاقتی کردی که ثواب نبود قلب مرا که قصر صفا بود و عاشقی ویرانۀ عداوتی کردی که ثواب نبود دیدی چه سان در آخر این داستان مرا ناچار به ندامتی کردی که ثواب نبود؟