"نفس باد صبا" هم نگران می آید
که چنین قیمت اجناس گران می آید
آنقدر پول نیاز است که هنگام خرید
میرود کیف ولیکن چمدان می آید
زوجه ام داد به من صورت مایحتاجش
نخرم اخم کند شیر ژیان می آید
واگر گوش دهم من بله قربان باشم
بدهی روبدهی تا سرطان می آید
گرچه یارانه ندارد دو سه سالی ضربان
قیمت جنس ولی با ضربان می آید
در فضای پرس نرخ رود هر کس، چون-
خرده چوبیست سرآخر نئوپان می آید
من که بیچاره شدم بسکه خریدم هر شب
عید نوروز چنین آفت جان می آید
یکنفر هستم و یک همسر و جفتی بچه
دهنم از کف دستم به فغان می آید
هر که بازار بخواهد شب عیدی، حتا-
سرخوش و زنده رود ،شادروان می آید
من اگر این شب عیدی نگرانم ولی
"عالم پیر دگر باره جوان" می آید