bg
حریمِ قبله ی دل........
شاعر :‌ ولی الله...... شیخی مهرآبادی.
تاریخ انتشار :‌ 1395/11/01
تعداد نمایش :‌ 502

بنام نگارگرعشق..........

........................................................

تمـامِ شوقِ مرا، عـــــــاشقـانـه دُزدیـدنـد

وَشورِ درغــــــــــزلم، شـاعرانـه دُزدیـدنـد

به این بهانه که شعرم،ردیف می خواهد

هرانچــــه قـافیـه را، بی بهـانـه دزدیـدنـد

گلایـه ای کـــــــــه نـدارم، اگرچـه بـاتزویر

گلایـه هــــــــــای مرا، مـاهرانـه دزدیـدنـد

به معرفت نرسیدنـداگرچه در، همه عمر

شـــــعورِ شـــــعرِمرا، عـارفـانـه دزدیـدنـد

به جُرمِ باده پرستی،به حُکمِ حاکمِ شرع

برای حَـد زدنـــــم، تـازیـانــــــــه دزدیـدنـد

بـه تـاک تُهمتِ مستی زدنـد،آنهـــــــا کـه

بسـاطِ میـــــکده هـارا، شبـانـه دزدیـدنـد

خبربَریـد بـه حـافظ، کــــــه زاهـدان دورو

حریمِ قبــــله ی دل،صـادقـانـه دزدیـدنـد

مراکـــه وارثِ (دیوانگـــانِ )شــــهرِ شبم

ستـاره ی ســـــحرم،فـاتحـانـه دزدیـدنـد

......................................................

(دیوانه)

 

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
مصطفی رحیمی نیا
0
0

سلام استاد شیخی بسیارعالی، وبقول خودتون خسته نباشید.واگر جسارتم رو ببخشید به نظرم کمی با کارهای دیگرتون متفاوت بود . سلامت و پایدارباشید.

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای رحیمی نیا، برادرعزیز، سلام علیکم. .................................................................. حق باشماست......شاید درنوعِ سرایش، کمی با سروده های قبلی....فاصله دارد.......به هرحال گاهی هم اینگونه می شود......دوستی نوشته بود.....(نو وامروزی)....عرض کردم خدمتشان......همین طور(اللّه بختکی) شد.واّلاً نظرِ بنده رادرموردِ کلمات می دانید که(قدیم وجدید)ندارند....همه اداتی هستند درزبان فارسی برای گویش ونوشتن..... ممنونم ازشما بزرگوار.

user image
اکبر بهرامی
0
0

سلام و علیکم . جناب استاد شیخی عزیز عالی بود چون همیشه از شعرتان استفاده بردم قابل تحسین بود ولی جناب استاد فقیر از شما اغنیا ندزد چه کند ما که چیزی برای دزدیدن نداریم . برقرار باشید به معرفت نرسیدنـداگرچه در، همه عمر شـــــعورِ شـــــعرِمرا، عـارفـانـه دزدیـدنـد.

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای بهرامی عزیز، سلام علیکم. ...................................................... اولاً که همه ی ما(فُقَرَاِ اِلَی اللّه) هستیم و........(غنی) اوست.......آنچه که می توانند ازمابه دزدند.....(به نوعی) ذوقِ مادرسرودن است....که شما .بحمداللّه ،خود صاحبِ ذوقید......شادباشید انشاءا........

user image
عباس حاکی
0
0

خبر برید به حافظ که زاهدان دورو حریم قبله دل ، صادقانه دزدیدند راست است استاد بزرگوار که باید به حافظ پناه برد و استمالت خواست که دیگر درد خویش را با چه کس گوییم که : ز حرص نام و نشان این مرام باختگان هرآنچه بود ز ما ؛ با نشانه دزدیدند. و کاری هم نمی شود کرد که همیشه دیوار ما کوتاه بود. زنده باش استاد گرامی که بسازی و ببخشی...

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب استادحاکی عزیز، سلام علیکم. ........................................................ دریکی از بخشهای بینِ راهِ قطار.....(که البته حالا شهری شده).....جایی است که راهِ آسفالت و، ریلِ قطارباهم تلاقی می کنند....می گویند روزی پدری باپسرِ کوچکش ازانجا می گذشته....پای پسر.. گیرمی کند درحفره ای درهمین مکان که البته قطارهم ازایستگاه حرکت کرده وهرلحظه بوق زنان ...به محل نزدیک می شده....پدر،فریاد زنان ازهمه کمک می خواهد برای نجاتِ پسرش....پای پسرهم گیرکرده وبه هیچ وجه خارج نمی شده....همه فقط می توانستند تماشاگرِ صحنه ی فجیعی باشند که تاچند لحظه ی دیگر....(شاید) ملاحظه می کردند..بدونِ انکه بتوانند کُمکی کنند.........راننده قطارکه ازهمان ابتداازماجراباخبرشده...وترمز می کند ولی .درست لحظه ای که شاید یک مترباپسرفاصله داشته می ایستد.....بعدازاینکه برای مدتّی نفس هادرسینه ها، حبس می شود....وهمه دراین فکرند که، کارِ پسرک...ساخته است....وقتی این صحنه رامی بینند...به وجد می آیند...وپسرک راازمحل...دورمی کنند.....تعریف می کنند که پدر....ذوق کُنان واشک ریزان....به صورتِ همه نگاه می کردگریه می کرد ومی خندید....وفریاد می زد...:....توکی هستی؟.....من کی هستم؟.......خداکیه؟.....قطار......(یعنی قطاربود که پسرم رانجات داد)وبارها این جمله راتکرار می کرده است....حالاشده حکایتِ ما....که باید پناه ببریم به حافظ....که(خبربرید به حافظ که...............)ممنونم ازشما بزرگوار....شادباشیدانشاءا........

user image
اردشیر بزرگ نیا
0
0

بی بهانه تازیانه میزنی بر سر قافیه شانه میزنی درود بر استاد شیخی مهربان به این بهانه که شعرم،ردیف می خواهد هرانچــــه قـافیـه را، بی بهـانـه دزدیـدنـد مطمئناً این بیت اشاره ایست به قوافی خاصی که استفاده نمودید به جُرمِ باده پرستی،به حُکمِ حاکمِ شرع برای حَـد زدنـــــم، تـازیـانــــــــه دزدیـدنـد بسیار زیبا و دلنشین سرودید دستمریزاد انشاالله همیشه شاد و سلامت باشید

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای بزرگ نیای عزیز، سلام علیکم. .......................................................... دقیقاً حق باشماست....وخیلی خوشحالم که توانسته ام منظورم رابرسانم.......همراهی بزرگواری چون شما برایم...افتخاری ست....برقرارباشید انشاءا........

user image
عنایت اله کرمی
0
0

عرض سلام و ارادت دارم جناب استاد شیخی عزیز تمام مختصات یک اثر زیبا ، عمیق و وزین را این سروده داراست. از محضر جنابعالی محظوظ شدن هم سعادتی است سلامت و پایدار باشید

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای کرمی عزیز، سلام علیکم. .................................................. ممنونم دوستِ بزرگوارم...........بنده محتاجم که ازمحضرِ همه ی شما عزیزان....بیاموزم......برقرارباشید انشاءا...........