bg
دفتر شعردل نامه ها از سامان ایرانی
شاعر :‌ سامان ایرانی
سامان ایرانی
دل نامه ها
1396/11/17
541

سکوت کن ، اندر خویش بمیر
یاوه مگو بگذار خاموش باشم

اینجا بر همگان من ناشناسم 
بگذار در یاد همه فراموش باشم

مگذار که سفره ی دل بگشایم 
هم چون باری بر دوش باشم 

بگذار گهی گر یار صدایم زد مرا  
برای شنو سراپا گوش باشم 

اندر اوقات وصال دلبر و دلدار
ز عطرش مست و مدهوش باشم 
 
سامان ایرانی
دل نامه ها
1396/11/17
461

ناله سر ده ای پرنده جای آواز 

شعری را بخوان که ندارد آغاز 

اگر به پایان رسد تکرار کن باز 

گذار دنیا هم کمی نوازد ساز

بماند حالم در دل تو چون راز  

بیا کنار من بشین جای پرواز  

بخوان ز دل تنگیها و حال بدم   

دمی بیا کنارم بامن بزن قدم   

کاش میشد نامه ای نویسم   

دهم به تو تا که به او رسانی   

تا گویم دلتنگتم ای یار جانی   

چگونه از یاد برمَت به آسانی   
 
سامان ایرانی
دل نامه ها
1396/11/17
409

آه ای ماهی غمگین حوض کاشی من کجاست

آه ای ماهی رنگین حوض نقاشی من کجاست

میخوام مثل قدیما بشینم کنارش دردودل کنم

در جوار پاکش خانه ای بنا کنم ، آنجا منزل کنم

گهی توی خلوت حوض و طرح خانه غرق بشم

مجذوب آینه کاری ها و پنجره های پرزرق بشم 
 
سامان ایرانی
دل نامه ها
1396/11/17
424

آه دلی که بی بهانه تنگ یار می شود

آه ای دلی که خسته از انتظار میشود

ای وای دلی که خیلی بیقرار می شود

دلی که گاهی تکیه به دیوار می شود

دلی که از نبودنت خیلی بیمار میشود

 دلی که گاهی خواستار دیدار میشود

دلی که هنوز نخفته ست بیدار میشود

وای دلی که از همه کس بیزار میشود