بعدِ تو، هیچ کسی، دردِ مرا گوش نشد
همدم بار غمِ این دلِ مدهوش نشد
سوز ِتو، شور ِجوانی زِ رُخم برچید و
جان من سوخت ولی، عشقِ تو خاموش نشد
بعدِ هجرانِ تو بر سر زدم و نالیدم
هر چه کردم که شوَم با تو هم آغوش نشد*
گفتم از شهر روَم تا که روَی از یادم
ولی افسوس که یادِ تو فراموش نشد
رَه به مِی برُدم و ساغر بشکستم از دَرد
چه کنم، بی تو مرا هیچ مِیی، نوش نشد
کنُج عزلت بگزیدم که مگر آن گردد
بر گناهِ من و آلام تو سر پوش نشد
عاقبت مِهر تو از گور، چنان مستم کرد
هر چه کردم نکشم بارِ تو بر دوش نشد.
=
استقبال از شاه بیت جناب محجوب