با این همه ساز تکنوازی تا کی
با صاحب هر سلیقه بازی تا کی
نوآوری و نشاط همزاد همند
ای اهل هنر طرح موازی تا کی
همایونی و دشتستان شوری
که با سوز دوبیتی جفت و جوری
دراین محنت سرای دوری از یار
دل بیدل صبوری کن صبوری
توبا من قهر و من هم با خودم قهر
ندیدم روی خوش تا حال از دهر
تهی شد آسمان از بال گنجشک
صدای عشق خاموش است در شهر
با نظم تهی قصد تفاخر دارد
از منتقدان خود دلی پر دارد
اورا پس از این به حال خود بگذارید
کی بادکنک تاب تلنگر دارد
محمدعلی ساکی
محرم ماه سوگ آل طاهاست
نوای یاحسینم در تکایاست
سر هر کوچه ی ماتم گرفته
به یاد کربلا یک خیمه برپاست
امان از سینه ی تبدار زینب
امان از طاقت بسیار زینب
قیامت شد به پا ازاین مصیبت
صبوری دربلا معیار زینب