bg
سید محمد حسین شرافت مولا
اشعار آیینی و عاشورایی
1402/06/04
42

 

  

 

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

 

 




آهم همه سوزش است و دریاست حسین
گویا یَم ِ نرگس است و رؤیاست حسین

اختر چه سنا ها خورَد از نیزه خیس
از بس که سرش تابد و ماناست حسین






 

 



متخلص به :

بستان

 

 

 

 

 

فريدون نوروززاده
1400/02/16
562

از بس كه نگاه تو غزلبار شده

يك چيز عجيب باز تكرار شده:

در من دُدُدُك دُدُك دُدُك... صددرصد

اين حسّ ِ جوانيست كه بيدار شده

#فريدون_نوروززاده 

فريدون نوروززاده
1400/02/16
197

هر روز تو را قشنگ تر مي سازم

بر ساخته ى خودم سپس مي نازم

از بس كه تصورم بلند است اي بت

حتّا كمر قافيه ى شعر شكست

#فريدون_نوروززاده 

 

#هنجار_شكني

فريدون نوروززاده
1400/02/16
124

از مسند عشق بركنارم كرده

با سنگ اميد سنگسارم كرده

با اين دل ِ تنگ مي برم بارت را

دلتنگي عجيب بردبارم كرده

#فريدون_نوروززاده 

محمدعلی ساکی
1399/06/20
414

همگام دل گرفته آهنگ بزن.
برسایه ی ابلیس درون سنگ بزن.

درنیمه شبی که تا سحر بارانیست.
با قلب شکسته به خدا زنگ بزن.

محمد علی ساکی
فريدون نوروززاده
1399/04/13
410

مي ايستد و از كش و فش مي افتد

در سينه به شور و كشمكش مي افتد

 چشمان تو از كار مي اندازد زود

هر قلب كه در تيررس اش مي افتد

#فريدون_نوروززاده 

فريدون نوروززاده
1399/04/13
378

شب بود و تو بودي و من و بركه و ماه

يك چاشني  ِ خيال با ما همراه

هر بار به زيبايي ِ تو مي گفتم:

"لاحول ولا قوّة الّا بالله"

#فريدون_نوروززاده 

فريدون نوروززاده
1399/04/13
489

تاريخ شويد و باز تكرار شويد

منصور شويد و زينت ِ دار شويد

گرگ آمده و يكي يكي مي بلعد 

اي اهل خيال و حال! بيدار شويد..

#فريدون_نوروززاده 

فريدون نوروززاده
1399/04/13
352

چون پارچه از درازي و بر مي زد

هر بار به يك طريق ديگر مي زد

من سارق شعر چشم ها تان بودم 

شب ها كه به اشعار شما سر مي زد

#فريدون_نوروززاده 

عباس حاکی
1399/03/21
439

 رباعیات

از لحظه ی دیدار سخن می گفتی
از شادی ی بسیار سخن می گفتی
دیدی که یکی نشد دو بودن هامان
تو با  مـن از یکی شدن  می گفتی

گفتی  با  مـن  همـراهی ، اما کو
همـراهـی  تـا   پـایـان  دنیـا ،  کو
گفتی  پیمان  داری  با  مـن  فـردا
امروزت خوش،گر بودی ـ فردا کو

رامی  امـا  طبعی  سرکش  داری
گاهی سختی  گاهی  نرمش داری
داری مهـری با مـن ای گل ،  اما
خاری هم تیز و پـر سوزش داری

گر با  من بودی  دنیا  با  من بود
هرشادی بودازهـر جا  با  من بود
امـا  رفتی  بـا  خـود  تنها  مـانـدم
کاش ای گل عشقت تنها با من بود

من  در جانـم  دردی  پنهـان دارم
امـا  بـر خـود  آن  را  آسان دارم
دارم  زخمی در دل  گرچه خونین
حاشـا خواهـم  بـر آن درمـان دارم

تا کی در دل  از غـم  مـاتـم  گیرم
کـو دستی تـا آن  را  محکـم گیرم
هـرگز نتـوان از غـم  تنها  دم  زد
تنهـا  نتـوان ،  بـایـد  همـدم  گیرم

بسیـار  سخـن  ز  نـاتـوانـی  گفتم
از عشق  که  بود  در جوانی گفتم
سنگی است  نهاده  بـر مـزار ایام
یعنـی  ز  گـذارِ  زنـد گانـی  گفتم
۱۹/۳/۹۹

 
خسرو ایرانی
1399/03/10
284

آدم از نا فهمی بندگی آدم کرد

او طلا داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی که در غلامی ز سگی خوار تر است

من ندیدم که سگ پیش سگی سر خم کرد

 

                                                        (خسرو)

خسرو درّودی
1399/03/09
312

ای گل،ای زیبای من،باد صبا،برای تو

ای زیبای من،ای صنما،جان جهان،فدای تو

باد صبا،جان جهان،ای ساقیا،بهای تو

برای تو،فدای تو،بهای تو،نمای تو

 

این شعر را افقی و عمودی بخوانید یکیست.

مرتضی دولت ابادی
1399/03/07
296

محکومِ ستم همیشه در یاد‌ِ علی است

وقتی که زمانه تشنه ی دادِ علی است

 

خورشید  چگونه  می تواند باشد

تابنده تر از شبی که میلاد علی است؟ 

فريدون نوروززاده
1399/02/22
436

ماه رمضان و... پس ِ شب مي چسپد

با ذكر قشنگ ربّ! و رب! مي چسپد

مادر كه هميشه دست ْپختش عاليست

نان هاي تنوري اش عجب مي چسپد

 

فريدون نوروززاده

فريدون نوروززاده
1399/02/12
493

 

از چشم غزالي ات غزل مي چينم

از گوشه ى لبهات عسل مي چيم

در مزرع آغوش تو مي آيم و گل

دسته دسته بغل بغل مي چينم

#فريدون_نوروززاده 

 

طاهر قاسمی
1399/01/25
380

دل تنگ شدم باز برایت برگرد
با خنده و با ناز و ادایت برگرد

من منتــظر زیارت روی تو ام
ای عشق تو را روی خدایت برگرد

قاسمی

فريدون نوروززاده
1399/01/11
318

با برگ و بر و بهار ما كار نداشت

با شعر و شر و شعار ما كار نداشت

يك وقت، خدا چنان خدايي مي كرد

حتّا كه خودش به كار ما كار نداشت 

 

فريدون نوروززاده

فريدون نوروززاده
1399/01/11
324

"كوزه گر و كوزه" مست از اينترنت

"بازار بتان شكست" از اينترنت

ديگر نه شراب حافظ و نه خيّام...

تنهايي ما پر است از اينترنت

 

فريدون نوروززاده

محمدعلی ساکی
1398/08/19
444

با تکیه به شک  اهل یقین خواهی شد

تردید نکن واقع بین خواهی شد

 

باران که ببارد و زمین سیر شود

درباغ بهار خوشه چین خواهی شد

 

محمدعلی ساکی

محمدعلی ساکی
1398/08/08
355

گاهی کم و گاه یک نفس می خواند

آواز به میل همه کس می خواند

 

بی شک که به یاد آسمان می افتد

وقتی که پرنده در قفس می خواند

 

محمدعلی ساکی