bg
سِحرِ سَهَر.....
شاعر :‌ ولی الله...... شیخی مهرآبادی.
تاریخ انتشار :‌ 1396/04/24
تعداد نمایش :‌ 608

بنام نگارگرعشق..............

....................................................................

مستِ سِـحرِ سَـــهرَم *،تازِ تواین جـام گرفتـــم

افتخــاریست کـه از،دستِ تواِنعـــام گرفتـــــــم

کُفرِ من،رنگِ خجــــــالت بــه رُخِ آینــــــه می زد

خنــده زد آینـه تـا، شیوه ی اســـــلام گرفتـــــم

سـاکنِ  دشتِ عَـدم بودم و،بیــــــگـانه زِعشقت

وعـده ی وصـلِ توبشـــنیدم و،فرجــــام گرفتـــم

بی سرانجـامیَم اَر،شُـهره بـه عـالم شـده بنــگر

ایمنَ از،یـادِ تو شـــــــد این دل و،آرام گرفتــــــم

مُژده گـرداده بشــــــیرت،کــــــه فراقت شوداخر

مُزدِ صـبرست وصــلاتم،کـــه زِپیـــغـام گرفتـــــم

مستم اینــک،زِهمـان سجده کـه بر،پـای توکردم

همچنـان تشـنه کـه از،جـامِ لبت ،کـام گرفتــــــم

سـاقیـا، کویِ تودامِ دلِ ویرانـــــــه ی مـاشــــــد

من هم ازشوق،چه خوش جای درین،دام گرفتم

منِ (دیوانـــــه)کجــــــا،لایقِ این لطفِ توسـاقی

همـه جـــــــــا،نـامِ تُرا بُردم وخود،نـام گرفتـــــم

........................................................................

(دیوانه)

...........................

*سَهَر...(شب بیداری)

سـاهره(بیـابـان صـاف)،وازآن جهت بیـابـانش خواننـد کـه،

بیـمِ نـااَمنیِ آن،خواب راازچشـم می ربـاید..

وایضاً نـامی ست برای (صحرای محشر)

 

 

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
تردید
0
0

سلام و عرض ادب استاد دیوانه ی عزیز غزل هایتان رنگ و بوی مخصوص به دیوانه گان را دارد. ولی این بار چون در سیمین ساق مکالمه ای خواندم بین حضرت استاد حاکی و یکی دیگر از دوستان بزرگوار به خودم اجازه دادم پا را در حضور جنابعالی و دیگر دوستان دراز کنم تا محکی زده باشم بر دانش و اندوخته ی خودم و شاید روالی شود که گاه گاهی محرکی شود برای چرخش قلم دوستان. هر چه پیش آید خوش آید پس رخصت بفرمایید. فاعلاتن ( فعلاتن ) فعلاتن فعلاتن فعلاتن وزنی است که دیوانه برای سرودن این غزل به کار گرفته است. محتوا و انتخاب واژه ها خبر از استادی متبحر و مجرب می دهد که درس عرفان را خوب آموخته و بهتر می تواند منتقل می کند. راز گشایش و گرفتن جام و افتخار دریافت لطف حضرت دوست چیزی نیست جز شب زنده داری و ذکر سحرگاهی که در اشعار اکثر شعرای اهل عرفان و تصوف بارها و بارها با بیان های مختلف ذکر شده و این بار هم با این مطلع از دیوانه خودنمایی می کند. اصالت غزل بسته به مطلعی است محکم و با صلابت که بدون اغراق و تملق باید گفت استاد دیوانه توانسته بار زیادی از غزل را به پشت آن بگذارد و کار را برای ابیات بعدی سهل تر کند و مخاطب را مشتاق تر. بیت دوم هم به فراخور حال عرفا و با زمینه ای از بحث نور و وحدت مسیر طریقت را در مثالی که از خنده ی آیینه آورده می پوشاند تا به بهترین شکل ممکن اهل عرفان را همراه تر کند. استفاده از ترکیب دشت عدم و بیگانه در مصرع اول بیت سوم می خواهد زمینه ای فراهم کند تا مخاطب آگاه را تشنه تر کند برای بلع واژه های وعده ی وصل و فرجام. در بیت بعد اگرچه شاعر خود را هدف قرار داده ولی روی صحبتش با همگان است و دارد راه طریقت را در لفافه ای از مسیر عرفانی نمودار می کند. هر چند در مصرع دوم این بیت هم شاعر می توانست به جای " این دل " از "قلبم" استفاده کند. در مصرع بعدی شاعر ماهیت وحی را با بیانی بسیار قوی به زنجیر قلم می کشد و حیف از این مورد که رکن چهارم مصرع اول بیت را بدون جواز حذف کرده و به جای استفاده از فعلاتن به فع لن اکتفا کرده که به راحتی می توانست اینگونه از مهلکه بگریزد. مُژده گـرداده بشــــــیرت،کـه « فراقت شود آخر» بیت بعدی را می توان منتهای درجه مستی شاعر قلمداد کرد که شورمستی را از سجده ای دریافت می کند که از کالبد خاکی خارج می شود و مثالش را به تشنه ای که به آب گوارا رسیده پیوند می دهد. و در مقطع شعر دوباره دیوانه با آ وردن تخلصش هرچه دارد و هست و ندارد را مدیون به حضرت دوست می داند و از این گفتار ابایی ندارد. زنده باشید عزت زیاد

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای سلیمی عزیز، سلام علیکم. ...................................................... ابتداباید ازتاخیرم عذرخواهی کنم....باوربفرمایید فرصتی پیش نیامد برای به خدمت رسیدنِ شما ودوستان........گرچه یک باردیروزخوانده بودم....وخیلی هم خوشحال شدم ازین نقدِ زیبا وجالب.......وبه قولِ خودتان بنده هم امیدورام.....(محرّکی )باشد برای ..... ولی نمی دانم ، ؟به نظرم می رسد....انچه دیروزخوانده ام....بااینکه امروز می بینم.....تفاوتهایی دارد.....چیزی اضافه نشده....بلکه برعکس....فکرمی کنم...کم هم شده باشد.....(اگر اشتباه نکنم)....دوتاپیشنهادِ دیگرهم دراین نوشتاربود.....یکی درموردِ بیتِ اخر.......گرچه همان ابتداباخواندنش....باخودم فکرکردم ...چطورجنابِ سلیمی که هیچ شکّی درعالِم بودنشان به این مسائل نیست.....پیشنهادی راداده اند....که اگر اِعمال شود....حتماً باعثِ (هجای )اضافه خواهدشد؟......ولی هرچه فکرمی کنم...ان دیگری یادم نمی آید........باوربفرمایید گاهی فکر می کنم شاید اینهارادرخواب دیده باشم......ولی یعنی اینقدرحقیقی؟...............بازهم عرض می کنم ...شاید هم اشتباه کرده باشم....و،ایکاش...همان دیروز...فرصتی می داشتم ....وجواب رانوشته بودم...... به هرحال....جنابِ سلیمی عزیز،شما همیشه به(دیوانه) لطف داشته اید....وازین بابت....بسیار ممنونم.....گرچه ...همه ی ما دراین(کلبه) ...شاگردانِ استادحاکیِ عزیزهستیم و...انچه داریم.......لطفِ ایشانََ ست..... (خدای رحمتش کند )دوستی داشتم دریکی ازانجمن ها.....به بنده می فرمودند....که:(دیوانه)......،اشعارِ شما...تلفیقی ست ازحال وهوای اشعارِ مرحوم پروینِ اعتصامی ......و،عارفانه های مرحوم(................)...... نظرِ ایشان بود فقط......بودنشان درانجمن ، برای همه نعمتی بود....بسیار زیبا نقدمی نمودند اشعاررا.....اگر بگویم....هرروزی که ایشان به دلیلی نبودنددرانجمن....بنده هم سعی می کردم.......به بهانه های مختلف...که نخوانم شعرم را.....دروغ نگفته ام....چون واقعاً دوست داشتم...اگر ایرادی به هرشکل هست...بشنوم اززبانِ ان مرحوم..... فقط گاهی باخودم فکرمی کنم که خداکند....مصداقِ ان نباشم که:(لِمَ تَقولُوُنَ مَالَا.تَفعَلوُن....)؟......گرچه هیچ ادّعایی دراین زمینه ندارم.....ولی..سعی می کنم لااقل...... حتماً قبلاً هم عرض کرده ام که شیوه ی بنده درسرودن، اینَ ست که هیچگاه...سُراغی ازشعرنمی گیرم...تااو...سُراغم نیاید......اگر چه گاهی مدِت هاچیزی ننوشته باشم.....امّا ،وقتی که امد....می نویسم انچه راکه...شاید به بنده دیکته می شود......(اگر خیلی اغراق )نکرده باشم........هرچندهم، مدتّها چیزی ننوشته باشم.... بگذریم ازین مقوله...که بازهم ممنونم ازنکته سنجیِ شما....درموردِ مصرعی که فعلاً دراینجا می بینم و پیشنهادتان.......نمی دانم اگر مصرعِ اصلی اینگونه نوشته شود(مُژده گرداده بشیرت،که فراق،آخرشد..)موافق هستید یانه....وشاملِ قاعده ی (ابدال)می شود یانه؟.......که اگرجزینَ ست......جایگزین کنم....مصرعِ شمارا..... درموردِ (این دل)و(قلبم)...پیشنهادتان...زیباست ولی اگر اجازه بدهید...همان (این دل)باشد........ امّا بازهم این شک رهایم نمی کندکه جزین ها...پیشنهاداتِ دیگر هم بوده......امان ازپیری...ببخشید بزرگوار...وبازهم ممنونم...موفق باشید انشاءا.....

user image
تردید(پاسخ به نظر ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه) )
0
0

سلام و عرض ارادت جناب استاد دیوانه عزیز نه خواب دیدید و نه خیالات بوده . بنده مصرعی پیشنهاد کرده بودم به جای مصرع اول بیت آخر سروده تان که متاسفانه ایراد داشت و حضرت استاد حاکی متوجهم کرد و آن قسمت حذف شد. چون به نظرم مصرع اول بیت مقطع مثل دیگر مصاریع جا نیفتاده و منظور را خوب منتقل نمی کند. به هر حال هر چه که باشد دود از کنده بلند می شود. اما مطلب دیگر این که در پاسخگویی شما هم اسراری نهفته است همان طور که در اشعارتان هست. و همچنان که باید از اشعارتان آموخت باید از پاسخ دادنتان هم نکته های زیادی آموخت. غرض این بود که عرض اندامی کرده باشم و به قول بزرگی " خود را با بزرگان وصلت بدهم " ولی در اصل هیچوقت این مطلب برایم فراموش شدنی نیست که بنده که از همین کلبه و سیمین ساق پا گرفتم و از حضور حضرت استاد و جنابعالی و دیگر دوستان استفاده برم. هر چند مثل نوجوان ها گاهی به جای برگشتن به خانه در کوچه و پس کوچه ها سردر گم می شویم ولی هیچ جا جایی نمی شود که دستت را گرفته اند و پا به پا برده اند. بی تردید این جا و سیمین ساق جایی است که هر که از دستش داد یا نتوانست به دستش بیاورد باخته است و به قول شاعر " هر که در این حلقه نیست خارج از این ماجراست" اما در مورد ابدالی که فرموده اید. دوباره اگر اشتباه نکرده باشم بی تردید در رکن عروض ( رکن آخر مصاریع فرد ) نمی توان اینگونه عمل کرد تا باز نظر قطعی حضرات و اساتید به خصوص جناب استاد حاکی چه باشد. ممنونم که در کنارتان هستم و به شاگردی شما افتخار می کنم عزت زیاد

user image
عباس حاکی(پاسخ به نظر تردید )
0
0

با عرض ادب خدمت اساتید بزرگوار. جسارت بنده را در ورود به این مبحث می بخشید اما چون از این حقیر ، به اسم ، نظر خواسته شد،لاجرم امتثال امر ، بر بنده فرض است. در فعلاتن( ل ل - -)، می توان از ابدال استفاده کرد و آن را تبدیل به مفعولن(- - -) نمود.اما در رکن سوم این بیت، که فعلاتن(ل ل - -)است، به «که فراق»(ل ل - ل) نمی تواند تبدیل شود یعنی مجوزی برای تبدیل هجای بلندِ آخر به کوتاه ، نداریم لاجرم باید از اختیارِ «حذف همزه» استفاده شود، که در سروده استاد شیخی ،شد . بنا بر این تغییرات باید فقط در رکن آخر انجام شود.

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)(پاسخ به نظر عباس حاکی )
0
0

جناب استادحاکی عزیز، سلام علیکم. ....................................................... شما.....بسیار کارِ زیباواستادانه ای انجام داده اید...وحق هم این بودکه ما.....فتوای شماراداشته باشیم......ومطمئنم که جناب سلیمی هم ......خوشحالترند باوجودِ نظرِ بجایتان.....بنده هم...مجددّاً ازحضورتان تشکرمی کنم وخواهشم اینَ ست که مثلِ همیشه لطفتان راازما دریغ نکنید و...راهگشای ما.....شاگردانتان باشید.....ممنونم ازشما بزرگوار.....برقرارباشید انشاءا........

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)(پاسخ به نظر تردید )
0
0

جناب آقای سلیمی عزیز، سلام علیکم. ...................................................... گرچه شاید به نظربرسد، مدّتی ست که (کلبه)....گرمیِ سایق رانداشته باشد....(به عِلَلی).....ولی صفایی که دراین محفلِ دوستانه بوده وهست.....بدونِ اغراق....کمتردرسایت های دیگر...مشاهده می شود....همیشه، همه ی ما...به دورازهیاهوهای موجود .....ودرکنارهم......آموخته ایم ازکسانی که سِمتِ استادی برماداشته ودارند...وهم ازکسانی که شاید دربَدوِ ورودشان......الفبای سرودن راهم به درستی نمی دانستند...... حالا چه بر(کلبه) گذشته تابه امروز....بماند...وشاید هم بدنباشد این مژده که اگر خدابخواهدو(.............) تغییراتِ خوبی درراهَ ست وامیدواریم که به زودی ...به لطفِ خداوند ویاریِ دوستان....جانِ تازه ای درکالبدِ (کلبه) دمیده شود.. البته دراین قضیه......بعضی ازدوستان هم.....به شکلی مقصّرند.......امدند....یادگرفتند.....و،...زیادهم نمی شود ایرادگرفت....هرکسی آزاداست و..... وامّا...کارِ بجا وشایسته ای انجام داده اید.....وبااین نقدِ موشکافانه ی تان......باعث شدید که بنده هم به نوعی به اشتباهم پی ببرم.....وبافتوایی هم که جناب استادحاکی عزیز،بیان فرمودند......پیشنهادِ زیبای شما را...جایگزین نموده....وتشکّرواستقبال هم می کنم.....وخیلی هم خوب شد که بنده رااز(خواب) بیدارکردید...باوربفرمایید ...تاهین الان هم فکر می کردم.....که...مگرمی شود؟....... بازهم ممنونم وهمیشه عرض کرده ام...که می اموزم.....ازهمه ی عزیزان.....بدونِ هیچ ادّعایی ....وهرجا هم که عمداً(که نه)اگر سهواً اشتباهی کرده باشم....عذرخواهی می کنم.......موفق باشید انشاءا......

user image
اکبربهرامی
0
0

سلام و علیکم جناب استاد با ذهن پریشانم سراغ اشعار عزیزان آمدم فهم اشعار بسی دشوار بود خوشحال شدم که عزیز دلم جناب سلیمی جهت نقد و برسی در عرصه تقطیع و .... وارد شده تا انگیزه ای برای دوستان ایجاد شود و دوستان جدی تر و تخصصی تربه شعر بپردازند ان شاالله در تابستان تعطیل بیشتر از اشعار عزیزان بهره می برم بشرط بقا برقرار باشید.

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای بهرامی عزیز، سلام علیکم. .................................................... خیلی ممنونم که حتماً با مشکلات وگرفتاریهایی که می دانم این روزها دارید......سروده ی حقیرراخوانده اید.....ولی باوربفرمایید اگرعرض کنم که یکی ازبهترین کارها دراین موارد...(که تعارف ست اگربگویم....خداکند برای کسی پیش نیاید)...همینَ ست که به شکلهای مختلف.....خودمان راسرگرم کنیم.....وسعیمان براین باشد که زندگی....روالِ عادیِ خودراداشته باشد.....راحت ترمی توان....تحمّل نمود....مشکلات را....بازهم برای پدرِ مرحومتان...امرزَشِ الهی را،خواستارم.....یاحق....

user image
عباس حاکی
0
0

ساکن دشت عدم بودم و بیگانه ز عشقت وعده ی وصل تو بشنیدم و فرجام گرفتم استاد گرامی جناب شیخی عزیز همچنان از مکتب عرفانی شما درس عُبودیت می آموزیم . برقرار باشید و راهنما و راهگشا به حضرت عشق.

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب استادحاکی عزیز، سلام علیکم. .................................................... خیلی ممنونم بزرگوار......وشرمنده ام اگردیرخدمت می رسم......ولی همین که بازحضوردارید برای بنده ودیگردوستان...غنیمتی ست......سلامت باشیدو...برقرارانشاءا.......یاحق....

user image
اردشیر بزرگ نیا
0
0

درود بر استاد شیخی مهربان همیشه از محضرتون آموختم و از زیبایی های سروده هایتان هم لذت بردم و بابت آن هم سپاسگزارم این شعر زیبا هم همچون بقیه اشعارتون ستودنیست بی سرانجـامیَم اَر،شُـهره بـه عـالم شـده بنــگر ایمنَ از،یـادِ تو شـــــــد این دل و،آرام گرفتــــــم همیشه شاد و سلامت باشید

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای بزرگ نیای عزیز، سلام علیکم. ................................................................ لطف می کنید بزرگوارکه باحضورونظراتِ زیبایتان....مارامستفیض می فرمایید....همیشه هم منتظرِ اشعارِ زیبایتان هستیم وهم.....لطفتان که ازما،دریغ نفرمایید......حق یارتان بادانشاءا.........

user image
احمدرضاخانمحمدی(الف.راهی)
0
0

من دیوانه کجا لایق این لطف تو ساقی همه جا نام تو را بردم و خود نام گرفتم . ________________________ سلام بر استاد شیخی عزیز تأخیرم را ببخشید ...بسیار بسیار زیباست . امیدو ارم کلبه همیشه همینگونه باشد . کار جناب سلیمی هم شایسته تقدیر است و امیدوارم تداوم داشته باشد . برایتان آرزوی سلامتی دارم

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای خانمحمدی عزیز، سلام علیکم. ............................................................ بنده که ازتنگیِ وقتِ شما باخبرم....نیازی به عذرخواهی نیست.....ممنونم که بازهم لطف می نمایید....درضمن ...بنده هم با این جریانی که آقای سلیمی شروع کرده اند موافقم اگر دیگردوستان هم...مشارکت داشته باشند......یاحق.

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛ جناب استاد شیخی عزیز، سروده بسیار زیبا، لطیف و پرباری است. مرحبا. انشاء الله مستی این انعام پاینده باشد. در پناه حق باشید.