bg
غزل نامه ی چادگان
شاعر :‌ اکبر شیرازی
تاریخ انتشار :‌ 1392/04/17
تعداد نمایش :‌ 637

سلام

جای همه دوستان خالی یک سفر دو سه روزه به چادگان داشتیم که غزل خانوم هم همراهمون بود . توی مسیر برای اینکه خانوم خسته نشن باید براش شعر میخوندیم و باهاش بازی می کردیم !! همینطوری در طول مسیر هر اتفاقی که می افتاد یکی دو بیت بداهه براش می خوندم که تصمیم گرفتم جمعشون کنم . شعر برای غزل خوانده می شد و به زبان عامیانه است و قطعا اشکالات دارد برای اینکه تازگی اش از دست نرود با اجازه دوستان اینجا قرار میدهم ولی از نقد آن و از پیشنهادات زیبایتان برای بهتر شدن قسمتهایی که اشکال دارد استقبال می کنم چون زیباتر می شود . از تصدیع اوقات شریفتان پیشاپیش عذر خواهی می کنم . (شاید فایل صوتی اش را هم بگذارم)

روز دوازده تیر ، تو گرمای تابستان

غزل خانم تو خونه ، خوشحال و شاد و خندان

آماده میشه بره ، یک سفر دو روزه

فرار از آلودگی و سر صدای تهران

همراه عمه جون  و ، مامانی و بابایی

سوار ماشین میشه ، با بابا و با مامان

از ترافیک تهران بالاخره می گذرند

ساوه رو رد می کنند  ، از جاده و خیابان

توی خمین منزل ، امام خمینی میرن

یه بازدید از اتاق و حیاط و حوض و ایوان

شب یه اتاق میگیرن تو هتلی در خمین

تا استراحت کنن ، از خستگی در بیان

غزل خانوم از اول مشغول بازی شده

سرش گرمه و کاری نداره با دیگران

عاشق آب بازیه ، این دختر شیطونک

آب می بینه خودش رو می رسونه شتابان

خسته میشه می خوابه دخترک بازیگوش

خودت نگهدارش باش ای خدای مهربان

صبح که میشه دوباره ، سر میذارن به جاده

میگذرن از شهرای ، خوانسار و گلپایگان

شهرا و روستاهای ، ریز و درشت رد میشن

موقع ظهر  میرسن به مقصدِ چادگان

یه مجتمع یه صحبت ، گرفتن مجوز

یه ویلای با صفا ، میرن برای اسکان

ویلای زیبایی بود ، بزرگ و راحت و خوب

ناهار همونجا هستن ، عصری میرن بیابان

جاده ی سخت و خاکی ، به سمت برکه ی آب

سوار قایق میشن ، یه گشتی با قایق ران

غزل خانوم تو قایق ، خوشحال و مات و مبهوت

یه نیم نگاه به آب و نگاهی به این و آن

غروب که بر میگردن ، مسئول اونجا میگه

با عرض شرمندگی ، اینجا رسیده مهمان

من حواسم نبوده ، که اینها برگه دارن

جا به خدا نداریم ، ببخشید تو رو قرآن

غزل اینا میگن چشم ،  عیب نداره ما میریم

بفرما تحویل میدیم ، این جای خوب و ارزان

چون چاره ای ندارن ، زود جمع و جور میکنن

خونه رو تحویل میدن ، میان بیرون همون آن

هر چی میگردن اونجا ، فایده ای نداره

هیچ کسی جا نداره ، چکار کنن خدا جان

شام میخورن توی پارک ، مشورتی می کنن

چاره ای نیست ظاهراً ، باید برن اصفهان

شبانه از چادگان ، خدافظی می کنن

سوار ماشین میشن ، به سمت نصف جهان

به مرکز اصفهان ، بالاخره می رسن

خسته و خواب آلوده ، در دوی بامدادان  

یه زیرزمین میگیرن برای استراحت

از روی ناچاری و خستگی فراوان

اگرچه زیرزمینش تمیز و زیبا نبود

مرکز شهر بود توی ، یک هتل آپارتمان

درد سرتون ندم ، ولو میشن همونجا

چونکه دیگه خسته اند نه نا دارن نه توان

نزدیک ظهر یه گشتی اون دور و بر می زنن

مسجد شیخ لطف الله ، میدون نقش جهان

بعدش تماس می گیرن با دوست اصفهانی

برای پرس و جوی آدرس یک رستوران

اونم نشونی میده ، یه جا به اسم شهرزاد

جاتون خالي برنج و جوجه و گوشت بریان

بعد ناهار یه پارکی ، سی و سه پل کنارش

 استراحت ، کنارِ  زاینده رودِ جوشان

عصری دوباره همه سوار ماشین شدن

نماز مغرب توی مدخل شهر کاشان

شام اتوبان قم و بعدش ادامه ی راه

از نیمه شب گذشته تا رسیدن به تهران

غزل خانوم ماشالا ، چش نخوری ایشالا

بیا یغل بسازم من تو رو بوسه باران

قصه ی ما سر اومد غزل به خونه اومد

تا قصه های بعدی ، خدا نگهدارتان

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب شیرازی عزیز ،سلام علیکم. سفرنامه ی آهنگین وجالبی است .حتما هم سفر،خوش گذشته است باتمام اُفتُ خیزهاش.                            اگر خبر می کردید، مارا بایک تلیفون                                        برادر بزرگم می شد شـما را میز بان                                        گر چه نبود قابل ، برای اکـــــــبرآقا                                       غزل می داد افتخار،شاید به داداشمان به هر حال باکمی تعمیراتِ ظریفه،بسیارجالبتر خواهد شد.خداوند غزل خانم وبابا ومامان،بابایی ومامانی،وعمه اش راحفظ نمایدانشاءا.....

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام قربان

تشکر میکنم از لطف و مهمان نوازی شما

ما نمک پرورده هستیم

انشالله در سفرهای بعدی اگر عمر  و فرصتی بود خدمت می رسیم

ضمنا از برادرتون مایه میذارید :) خدمت خودتون می رسیم انشالله

زنده باشید و جاودان

user image
مسافر
0
0

سلام عمو شیرازی به به یادش بخیر دوران دانشجویی تو اصفهان و گهگاهی گردش چادگون و شهرکرد و... روایت کودکانه ی زیبایی بود از طرف من به غزل بگید میام میخورمتااااااااا!!!!

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام مهدی جان

ممنون از محبتت

ولی غزل شیطون تر از این حرفاس که کسی حریفش بشه

سلامت باشید

user image
رعنا
0
0

یه روزم همینجوری، تشریف بیارید اینجا به شهر تاریخی تکاب، تخت سلیمان یه کلبه ی درویشی ، داریم اگر بمونید اگر چه خونه ی ما نباشه لایقتان به روی چشمای ما پا میزاره همیشه اگر کسی یه روزی ، بیاد به نام مهمان

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام رعنا خانم

متشکرم از لطف شما

ما خیلی دوست داریم ایرانگردی کنیم مخصوصا جاهایی که هنوز نرفتیم

انشالله اگر توفیق باشد و فرصت و عمر و برنامه ریزی اجازه دهد به دیار باصفایتان سفر می کنیم و اگر سعادت باشد خدمت خواهیم رسید

از محبت شما سپاسگزارم

user image
عسگر بهمن یار
0
0

سلام  آقای شیرازی واقعا در این سبک دیگر استاد شده اند ، به قول مهرداد اوستا باید بگم :چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام عسگر جان

ببخشید دیر شد جوابم

شما محبت داری

این شعرای فی البداههه اینقدر که شما لطف داری مهم نیست

نسبت به اشعار زیبای دوستان

از توجه شما ممنونم

زنده باشی

user image
علی بیانی
0
0

شیرازی عزیز سلام حیف که نزدیک نیستی و گرنه دست تو میبوسیدم !! آقا ما به گرد شما نمیرسیم یا به قولی هفت شهر عشق را عطار گشت ولی ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم بلاخره هم غزل خواندیم و هم با این نو گل خندان اسمش چه بود ؟ صب کن برم دو باره بخوانم .......... .................................. غزل خانم خداحفظش کنه زیر سایه پدر و مادر. لذت بردم شیرازی عزیز .

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام

من از دور دست شما رو می بوسم  علی آقا

و تشکر میکنم از لطفت

سلامت و سعادت شما را از خدا می خواهم

user image
مجید شاکری حسین آباد
0
0

درود استاد شیرازی هم شعرت زیبا بود هم غزل کوچولو... خیلی لذت بردم موفق باشید گرامی

user image
اکبر شیرازی
0
0

آقا مجید عزیز سلام

از محبت شما خیلی ممنونم

این نظر لطف شماست

زنده باشی

user image
رعنا
0
0

ماشاالله به غزل...

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام مجدد رعنا خانم

ماشالله به آقا سنای عزیز

سلامت باشید

user image
تابان
0
0

سلام به به چه شعر قشنگی بخصوص همراه عکسهای غزل خانوم؛خدا حفظش کنه براتون ؛ماشالله چه روز به روز خوشگلتر میشه

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام خانم تابان

متشکرم از لطف شما

خیلی محبت دارید

سلامت و شاد باشید

user image
رعنا امیریان
0
0

غزل..

user image
یکتا
0
0

خیلی زیبا بود

آفرین