((تاج زحل))
ای سرو سهی ناز پیکر
دل در طلبت،سپند و اخگر
بی تو گردش جهان معطل
کار اختران،جملگی ابتر
از یُمن وجود توست جاری
سلسبیل و هم چشمه کوثر
از مقدم تو ریگ بیابان
می شود،زر و لؤلؤ و گوهر
از نفْس الهی تو گردد
مرده،زنده و آهن و مس،زر
از چرخش نرگس تو چرخد
خورشید و زمین و ماه و اختر
از مشک دهان درّ فشانت
یاس و سوسن و لاله،معطر
از تابش انوار تو گردد
این کون و مکان هر دو منور
از برق تبسم تو، هستی
تاجی از زحل نهاده بر سر
از گرمی دستان تو دنیا
پر می شود از عدل، سراسر