به رعنا امیریان
ساده ای چون عطر گل در دست یلدای غزل
چلچراغ روشن فهمی به فردای غزل
همدم مهتابی و صدها ستاره ، بی وفا!
جستجوی بید مجنون ، سرو رعنای غزل
ذهن سبز باغی و فارغ ز رنگ فصل ها
راوی سرمای سوزانی چو شبهای غزل
نغمه ی شور بهارانی چنان باران و ابر
نبض هرم آرزوهایی ،هم آوای غزل
جوشش عشقی به جوبار عدم هر لحظه ای
سوزش شمع وجودی ،روح شیدای غزل
شادی چنگ غمی در بزم اشک و عاشقی
جاری اندر وازه ی عشقی و رسوای غزل
هر غزل در وصف رویت گفته ام بیهودگی است
ساده ای چون عطر گل در دست یلدای غزل