bg
دفتر شعرناله های فراق از رسول رشیدی راد
شاعر :‌ رسول رشیدی راد
رسول رشیدی راد
ناله های فراق
1398/07/29
396

سلام

 

بر لبم دارم سلامت یوسف زهرا سلام.
چشم من بی آنکه بیند، آن رخ زیبا سلام.
دل خوشم بر مستحبی که جوابش واجب است.
آشنایی که غریبی می کنی با ما سلام.
آل یاسین خوانِ ارکان ظهورت گشته ام.
پا بنه بر دیده پاسخ گو سلامم را سلام.
بین مردم هر سلامی را سلامت در پی است.
چشم بد دور از شما، جانت سلامت با سلام.
نه فقط جمعه که هر روزم شروعش با شماست.
رو به قبله هر نمازم می شود آقاسلام.
به عمویت رفته ای در قد و قامت ای عزیز.
کی شود چشمم دهد بر آن قدِ رعنا سلام.
در مدینه یا نجف یا جمکران یا مشهدی.
کربلایی در زیارت، بر شما آنجا سلام.
یاد ما هم باش وقتی میدهی در کربلا.
بر شهید تشنه لب، بر زینب کبری سلام.
یاد ما کن در زیارت خواندنِ ناحیه ات.
می دهی وقتی برآن قربانی تنها سلام.
در فرازی که سلامت می رسد بر جسم او.
بی کفن افتاده پاره پاره در صحرا سلام.
یا در آنجا که نشسته، قاتلش بر سینه اش.
می دهی بر خواهرش، بر مادرش زهرا سلام.

رسول رشیدی راد(مجتبی) پاییز 94
رسول رشیدی راد
ناله های فراق
1398/07/29
377

تلخ

شما عبارت "تلخ شما عبارت "تلخ شده و ..." را انتخاب کرده اید ، جستجو در فرهنگ لغت برای یک کلمه انجام می شود و لطفا یک کلمه را فقط انتخاب نمائید.
شده وجود من از زهر بی قراری تلخ.
نفس نفس گله مندم از انتظاری تلخ.

به حکم عشق، تو مشتاقِ من، منم مشتاق.
میان ماست جدایی به روزگاری تلخ.

به پیش دیده ی مجنون، خزان شرف دارد.
بدون یار دل انگیز بر بهاری تلخ.

به خواب هم نچشیدم وصال شیرینت.
شده به کامِ خیالِ من این خماری تلخ.

غمت نهاده به دوش دلم به هر جمعه.
هزار مرتبه از جنس غصه باری تلخ.

غمت به عمق وجودم نشسته، می سوزد.
ز فرط شوریِ این غصه، زخم کاری تلخ.

به پای میز گناهان به هیچ باخته ام.
رضایتِ تو به ابلیس در قماری تلخ.

خیال اینکه گناهم چه کرده با دل تو.
اَز آه سینه درآورده غم، دماری تلخ.

هوای توبه، به سر یاد روضه های حسین.
به گونه می شود اشکِ دو دیده جاری تلخ.

رسول رشیدی راد(مجتبی) زمستان 97
رسول رشیدی راد
ناله های فراق
1398/07/29
349

قنوت نافله ها

 
نیامدی به زبان دارم از غمت گله ها.
که کرده از تو مرا دور خط فاصله ها.
من و خجالت از روی تو، و شرم گناه.
به رعشه کل وجودم گرفته زلزله ها.
بیا به دست عنایت ز پای دل وا کن.
شما گره به گره قید و بند سلسله ها.
بیا که مشرک و مسلم به عزم دیدارت.
به اشک دیده و دل ساز کرده قافله ها.
ز قیل و قال منم من به راه افتاده.
به چار گوش جهان گفت و گوی و ولوله ها.
بیا که گشته معمای زندگی مشکل.
بزن به قلب جهالت به حل مسئله ها.
قضا و عدل علی را دوباره جاری کن.
بیا و ختم به حق کن تمام قائله ها.
سخن ز نظم نوین می کند جهان فریب.
بیا به جلوه بزن برهم این معادله ها.
نماز جمعه ی ما، ای شعار وحدت ساز.
بیا که بغض تو دارد قنوت نافله ها.
بیا که حرمت قرآن رسیده تا جایی.
که شد وسیله ی تایید در مبادله ها.
بیا که دین خدا گشته اولین کالا.
که در حراج قسم می شود معامله ها.
پر از ملال و محن گشته کاسه ی دلها.
که از فراق تو سر رفته صبر و حوصله ها.
***********
بیا که روضه بخوانم ز چشم خون عموت.
برای غربت ارباب بین هلهله ها.
شنیده ای که بین شمر و ساربان بوده.
سرِ بریدن انگشت صحبت از صله ها.
برای غارت گهواره ای شده دعوا.
میان خولی و زجر و سنان و حرمله ها.
توان نداشت قدم از قدم که بردارد.
رقیه پای ورم کرده اش ز آبله ها.

رسول رشیدی راد(مجتبی)
رسول رشیدی راد
ناله های فراق
1398/07/29
429

طشت رسوایی

 
وقف عشقت همه ایام به کام افتاده.
تا دلم پای تو آقای مرام افتاده.

روز اول که خدا داد تو را آقایی.
بر درت قسمت من قرعه غلام افتاده.

رو به قبله لبِ من مست سلامت، به دلم.
حسرت پاسخ یک عرض سلام افتاده.

دلِ یک عمر اسیر غمِ عشقت چندی است.
در دلِ خدعه ی ابلیس به دام افتاده.

شک ندارم به قنوتی ز نماز سحرت.
یاد این بنده ی آلوده به نام افتاده.

بارها نزد نگاه نگرانت، آقا.
طشت رسوایی من، از لبِ بام افتاده.
جای عکس تو که در قاب نگاهم افتد.

چِقَدَر دیده به دنبال حرام افتاده.
چشم هایم پُرِ اشک است که پاکم سازد.

پای یک روضه که لکنت به کلام افتاده.

خورده تیری به دل و سنگ به پیشانی او.
دگر از تاب و توان جسم امام افتاده.

تکیه بر نیزه ی غربت زد و از جا برخاست.
چشم غارتگرِ لشکر به خیام افتاده.


رسول رشیدی راد(مجتبی) تابستان 95

رسول رشیدی راد
ناله های فراق
1398/07/29
575

هزار حرف نگفته

 
به هر نگاه نگاهم که در نگاه تو آمیخت.
دلم به چنگه ی مژگان چشم مست تو آویخت.

دلم خوش است چنین گرم آرزوی نگاهت.
وگرنه روی دلارای تو ندیده دلم ریخت.

غمت به خون دل و اشک دیده ام شده سفته.
به جای جای دلم مثل لاله داغ شکفته.

به تنگ آمده ام از سکوت بغض گلویم.
بیا که با تو بگویم هزار حرف نگفته.

علاقه ام به شما کنج سینه کیل ندارد.
دلم به غیر شما بر کسی میل ندارد.

در انتظار تو خشکیده است چشمه ی اشکم.
مرا ببخش که چشمم خروش سیل ندارد.

غزل به سرخی لبهایتان نگفته کسی نیست.
بدون حب شما بین سینه ها نفسی نیست.

برای خلق هزار آرزوی دور و دراز است.
ولی به سینه ی ما غیر دیدنت هوسی نیست.

برای ما شده ای، اشک شوق و شور و تمنا.
که دست ما شده کوته، ز عرش دامنت آقا.

تو مقتدای تمام ستاره های سهیلی.
حضور تو همه جا هست و نیست چشم تماشا.

به ترس و دلهره ی عشق مبتلا و اسیرم.
که قبل روز ظهورت خدا نکرده بمیرم.

قسم به عهد چهل روزه ای که با تو نمودم.
دعا کنید که در آن لحظه سر زخاک بگیرم.

دعا کنید که من هم یکی از آن همه باشم.
دعا کنید کفن پوش عید فاطمه باشم.

دعا کنید به عید ظهور و لحظه ی رجعت.
که سر سپرده و سرباز شاه علقمه باشم.

رسول رشیدی راد(مجتبی)
رسول رشیدی راد
ناله های فراق
1398/07/29
432

صدای یک بوسه

 
غزل غزل شده وقفت برای یک بوسه.
شروع شعر من از ابتدای یک بوسه.

اگرچه دفتر شعرم به انتها برسد.
قسم به حق نرسد انتهای یک بوسه.

شده به شوق نگاهت دوباره بارانی.
دو چشم منتظرم در هوای یک بوسه.

همیشه هم که قناعت روا نمی باشد.
رذیله نیست طمع بر گدای یک بوسه.

چه قابل است دلم، جان به پایت افشانم.
که نیست خوف ضرر در ازای یک بوسه.

چه می شود که بمانَد برای من، از تو.
به یادگار همیشه بنای یک بوسه.

به نزد من به خدا عمر جاودانی هم.
دمی به خویش ندارد صفای یک بوسه.

به شوق و شور وصالت چه روز و شبها که.
خیال من زده پرسه، رهای یک بوسه.

قسم که از کف پای تو بر ندارم لب.
اگر شود لب من آشنای یک بوسه.

لبم شود مُتِبَرِّک به خاک پای شما.
وَ، چشم های ترم توتیای یک بوسه.

دوباره نقل محافل شود ارادت من.
اگر به شهر رسد، ماجرای یک بوسه.

برای عمر سه نسلش نگفتنی راوی.
گرفته حرف و حدیث از صدای یک بوسه.

پیاده یک سفر کربلا چه می چسبد.
کنار یار شوم پا به پای یک بوسه.

چه می شود که شود، دل دخیل شش گوشه.
لبم دخیل ضریح و دعای یک بوسه.

بیا زیارت ناحیه ای دوباره بخوان.
زیارتی همه از روضه های یک بوسه.

بخوان زِ روضه ی زِینب وداع آخر را.
که شد به بوسه ی حنجر خدای یک بوسه.

بخوان ز تشنه لبی که، بریده یک خنجر.
گلوی خشک وِرا از قفای یک بوسه.

بخوان چگونه زِ هر چوب خیزران زخمی.
نشسته بر لبِ آقا به جای یک بوسه.

بخوان چگونه قرائت نموده فاتحه را.
به قبر، حضرت سجاد پای یک بوسه.

مخوان زِ روضه ی ام البکای ویرانه.
که شد به دیدنِ سر، جان فدای یک بوسه.


اللّهم عجِّل لِوَلیکَل الفَرَج




رسول رشیدی راد(مجتبی) پاییز 94