《حلاوتخانهی دنیا مگس در انگبین دارد》*
سواری کی دهد بهتر《چموش اسبی که زین》دارد
مجال عمر آدم هست عشرتگاه حیرانی
زمستان و بهارش مثل قرآن مدّ و لین دارد
چو سر بر آستانِ شیخ آوردی، ندانستی؟
بجای دست این اعجوبه پا در آستین دارد
ندارد جز نشانِ کفر بر پیشانی، از رندی
خلایق گر چه پندارند، لاکردار دین دارد
الکساندر چوخوف تا شیخِ ما را دید با من گفت:
برهمن پینه بر پیشانیاش مانندِ این دارد
یقین دارم که در اندیشه از هر شیخِ لامذهب
《ولادیمِر پُتین》 کمتر شباهت با لنین دارد
نبینی کیمیاتر از خلوص امروزه در هر جا
گمان تنها نبر ناخالصی تولیدِ چین دارد
اگر پای تو تاول میزند چرکین ملالی نیست
شرف نعلین شیخ شهرتان چون بر پوتین دارد
کُنَد قالب تهی بوالهول، شیخ شهر ما وقتی
گره بر ابروانش هست و چینی بر جبین دارد
به چشم خویشتن دیدم تلو میخورد سرمستی
بلوف میزد که جامش شیخِ ما سرکنگبین دارد
《قمر》
@@@@@@@
* مصرعی به وام از حضرت بیدل دهلوی