bg
خدا ، در بامداد(ی) رفتن آخرین ستاره!
شاعر :‌ koorosh behzad
تاریخ انتشار :‌ 1400/05/23
تعداد نمایش :‌ 87

 

کلمه ها زنده اند ؛

روح و شخصیت دارند!

کلمات غمزه های مسافران اغواگرند!

حسود و فریبکارند !

مثل ابلیس، احساس را به بازی می گیرند!

درک و فهم را ، به بازی می گیرند!

  فکر می کنند؛ حتی نقشه می کشند!

درختان، کوهساران و ستارگان

به کلمه ها،  اعتماد نمی کنند!

هرگز با آنها، حرف نمی زنند!

نیک می دانندکه

 حرفها گزافه گویند !

فقط لاف زده اند که

 خدا را تعریف کرده اند !

به باور آنها، هر واژه ای ، تنها

 شان خدا را پایین آورده است !

خدا  را ، در اشکال و نشانه ها می توان یافت !

درون شمایل رنگین کمانی بی همتا !

از زبان داستانی که  حرف نداشته باشد!

خدا را نمی توان نوشت، می توان خواند !

خدا ، در ابتدای بامداد،

هنگام رفتن آخرین ستاره،

میان روشنایی روز، خواندنی ست؟!

خدا در رخساره ی خورشید،

این دختر باکره ی قدیس ، خواندنی ست!

خدا در میان ستارگانی،

 که همچون حواریون،

گرداگرد زمین گرد آمده اند،

خواندنی ست!

مخلوقاتی مبهوت خواندن یکتای خالق !

دیگرجایی نمی ماند برای

چند واژه ی سیاه کار  بی ارزش،

که از اندیشه ی سیاه انسانی به وجود آمده! 

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران