bg
اطلاعات کاربری علیرضا فراهانی

تاریخ عضویت :
1392/06/25
جنسیت :
شهر :
کشور :
ایران
آخرین اشعار ارسالی
علیرضا فراهانی
علیرضا فراهانی
1394/05/15
377

تا که آن حالت چشمان تو آید نظرم نیست انصاف که نامت به تمنا نبرم شاه بیتٕ شٕکرینٕ غزلٕ حافظی و بر تفأل زدن از صورتتان مفتخرم? عشق یعنی که ندانم ز کجا آمده ای شده ای مایه ی الهام به شعر و غزلم عشق یعنی که بدانم ته خط نابودی است و نگویم که چرا سمت بلا در سفرم عشق یعنی پسٕ یک عکس تو را بینم و بعد هر چه هست قصه مجنون همه آید به سرم عشق یعنی که مرا از در خود رانده ای و من هنوزم پی لبخند شما در به درم #علیرضا_فراهانی
علیرضا فراهانی
1393/02/26
387

سرخی لب های همچون می ناب است زان است که حال من سرگشته خراب است حکم من می نوش ز لب های تو حد است قاضی بشود چشم تو این دار، سراب است اری بگو تیر ببارند بر این ملحد عاشق تیری که ز چشم توست خود عین صواب است در این محکمه لطفی کن و معدوم بفرما قول است که گیسوی تو خود حلقه ی دار است یا نه دستور به یک خود کشی ساده بفرما غرقت بشوم عمق نگه را نه فرار است ای حضرت قاضی اگرت عدل قرار است تر کن به می ام ،این جان خود به فرار است انگور نچیدم ز لبش عشق همین است؟ پس عاقل زاهد با عشق ترین است!!
علیرضا فراهانی
1393/01/29
362

من و تو ما، دگر هیچ و همین یک کلمه اشتراکات دل قلب ،در این پیچ محالات و همه به گمانم که خیالت ز خودت خوش تر بود جان عاشق قَسَمَت، بر جگرم تیغ مکش زخم مَنِه
علیرضا فراهانی
1393/01/25
380

در فراقش روز و شب من سوختم سوختم لىک دو لب را دوختم دوختم نا قابل نگاهم را به او لااقل از عشق صبر اموختم
علیرضا فراهانی
1392/07/18
463

من به روح در این قلب بی شعور ایمان دارم

من به هم خوابگی احساس و چشم هایم ایمان دارم *

و من این اشک های نا مشروع را روی گونه هایم دوست دارم .

چه جوابی دارم در دهان بگذارم

و بگویم بر دل؟

من از سکوت این شب های مبهوت در مقابل این قلب مفلوک به تنگ امده ام.

من نمیدانم چیست راز گل سرخ سهراب هنوز

من فقط می دانم که نمی دانم اخر این قصه سبز است؟ کبود؟

من فقط میدانم که اگر رازی است در میان گل سرخ

ان هم از اتش قلب باغبان باغچه است.

نیمه شب مادرم امد و در جدال من با دل

خواب را از چشمم چید

و او هرگز ندانست حرف هایم در خواب

از دل پری است ولی هذیان نیست

اعتراض دلم است به سکوتم در روز

و من و باز هم خوابگی چشم و احساس...

 

 

*این قسمت با الهام از فروغ فرخ زاد

علیرضا فراهانی
1392/06/31
309

 من

مهر

یک فنجان چایی داغ داغ

گرما بعد از یک تابستان سرد

دست به دامان خدا

به امید پاییزی سبز

و چه خوش گمانم من...

علیرضا فراهانی
1392/06/26
331

 

اخرین بار که راهم دادی از باب الجواد
همه غم های وجودم را سپردم دست باد
این همه بگذشت از آن روز و ولی
یاد باد ان روزگاران یاد باد...