bg
شیرین قصه ی ما !
شاعر :‌ koorosh behzad
تاریخ انتشار :‌ 1400/04/30
تعداد نمایش :‌ 120

 

شیرین قصه ی ما؛  از باده ی لبانش !

امشب به یاد فرهاد؛  بوسیده ساربانش !

 

همسان رهزنی مست؛ جامی گرفته بردست !

شیراز، رفته از دست؛   از بوی کاروانش !

 

مهمان روی ماهش بادا؛ که شب، گذارد!

رقصی گرفته مهتاب؛ بر بام پرنیانش !

 

 

زود، آ؛ گدا ! که شاهی؛ از اختر تو، مدهوش؛

بی پرده؛ در گشوده؛ روی دل و زبانش ؟!

بوسه بزن، به دستش؛  می بوس، بخت(ی) یارت !

آنگه برو! که من نیز، آیم بر آسمانش !

 

انگار،تاب زلفش، ازدست وچشم پنهان !

می زد شهاب،  انگار؛ بر تاق ابروانش !

پرده برفت با باد، آنسو که آبرو، رفت !

جامه، ز، بر، برافتاد، برپیش درگهانش !

 

دستی زدم به، زلفش؛ دور از فریب و اغوا !

گردون بلای ماشد، هی، های رهروانش !

 

گمراه کرده پیران؛ بهزاد،  راه ترسا !

هرجا، رود، مراد است؛ ماجمله؛ همرهانش !

پرویز را بخوانید ، فرجام زور خواندن !

عشقی که  زور باشد، شهری ست خسروانش !

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران