bg
تیغِ زبان
شاعر :‌ عنایت اله کرمی
تاریخ انتشار :‌ 1397/01/22
تعداد نمایش :‌ 400

آخرهفته ، هنگام غروب
 خسته از غرغر یک شهر شلوغ
 راهیِ منزل بودم
اندکی مانده به مقصد صدایی آمد
 که رکیک و تهی از عاطفه بود
 بین یک مسافر و راننده
 جدلی از جنس جنون
آتش جنگی سرد با تیغ زبان
برپا شد 
رگبار واژه ها ی عریان  
دل نازک ادب را
 می درید و پاره می کرد
 قلبِ آزرم تند می زد 
و نزاکت انگار
 زیر دست و پای مستی
نفسش گرفته بود و
 به تمنای هوایی 
شیشه را کنار می زد
محبت گریه می کرد 
و جوانِ بی مرامی
 اشک او را 
به دل موبایل می ریخت
به خودم گفتم
چه تیز است تیغ زبان
چقدر خالی است جای مهربانی 
و چه بیماری سختی است
جهالت

 

تعداد تشویق کننده ها : 1
افرادی که تشویق کرده اند

kolsom behrozi -
ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
kolsom behrozi
0
0

و نزاکت انگار زیر دست و پای مستی نفسش گرفته بود.....قلمتان سبز