bg
«تو را من چشم در راهم،شباهنگام»
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/08/22
تعداد نمایش :‌ 5

شعری تقدیم به نیما یوشیج با مضمون انتظار و تصویرهای فلسفی از طبیعت شمال ایران؛ باران رشت، مه جنگل‌های گیلان، شالیزارهای لاهیجان و دریای خزر در پیوندی عاشقانه

«تو را من چشم در راهم

شباهنگام» که می‌خوابد

صدای رود در دامان کوهستان

تو را من چشم در راهم

که می‌پیچد به هر کوچه

طنین پای باد آسان

در آن لحظه که می‌سوزد

چراغی دور در ایوان

که می بارد

ز ابر تیره وتاریک

نشان ناله‌ی باران

تو را من چشم در راهم

به هر سو می‌رود فکرم

به هر سو می‌کشد جانم

که می‌لرزد دل تنها

به یاد خنده‌ی پنهان

که می‌گیرد مرا در خویش

سکوت سرد این سامان

که می‌خواند مرا از دور

صدای مرغ، بی‌پایان

تو را من چشم در راهم

که می‌تابد به روی من

چراغ ماه در میدان

که می‌گیرد مرا در خواب

خیال روشن جانان

که می‌بارد به بام کاه

صدای وارش گیلان

تو را من چشم در راهم

که می‌پیچد به هر کوچه

نسیم خیس شب هنگام

که می‌خوابد کنارِ رود

صدای مرغ شالیزار

که می‌تابد ز پشت مه

چراغ ماه جنگل‌زار

که می‌گیرد مرا در خویش

صدای موج دریاوخاطر لرزان

تو را من چشم در راهم

که باز می‌لرزد دل تنها

به بوی سبز باغ چای‌ لاهیجان

که می‌خواند مرا از دور

صدای گاو در آغل‌ها

که می‌رقصد به روی خاک

گل نارنج باران‌خور

تو را من چشم در راهم

که می‌گیرد مرا در خواب

خیال مه به کوهستان

تو را من چشم در راهم

که می‌بارد زسوی آسمان هرشب

صدای گریه‌ی باران

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران