فصل دوم: جنگ و تبعید، بخش سوم: تجربهی کار اجباری و تبعید.«تحلیل تجربهی کار اجباری و تبعید پل سلان؛ از فروپاشی زندگی خانوادگی تا بیگانگی، تبعید درونی و نخستین شعرهای شهادت. بررسی تأثیر کار اجباری بر زبان شکسته و فلسفهی شعر سلان در مواجهه با بیمعنایی.»محمدرضا گلی احمدگورابی ،دکتر زهرا روحی فر
فصل دوم: جنگ و تبعید
بخش سوم: تجربهی کار اجباری و تبعید
۱. ورود به کار اجباری
پس از تبعید والدین و فروپاشی زندگی خانوادگی، پل سلان خود نیز به کار اجباری در اردوگاههای رومانیایی فرستاده شد. او در مزارع، جادهها و پروژههای ساختمانی تحت شرایطی طاقتفرسا کار میکرد. کار روزانه، گرسنگی، سرما و تحقیر، بخشی از زندگی روزمرهی او شد. این تجربه، برای او نه فقط رنج جسمانی، بلکه تجربهای فلسفی بود: تجربهی زیستن در جهانی که انسان به «ابزار» تقلیل یافته است.
۲. بیگانگی و ازخودبیگانگی
کار اجباری، انسان را از فردیت تهی میکرد. او دیگر «پل» نبود، بلکه «نیروی کار» بود؛ یک عدد در فهرست زندانیان. این بیگانگی، همان چیزی است که بعدها در شعر سلان به صورت وسواس نسبت به «چیزها» و «ابژهها» بازتاب یافت. او میدانست که در چنین جهانی، زبان نیز میتواند به ابزار بدل شود؛ ابزاری برای فرمان، برای سرکوب. بنابراین، شعرش تلاشی بود برای بازگرداندن زبان به حقیقت انسانیاش.
۳. تبعید درونی
اگرچه سلان از نظر جغرافیایی در همان منطقهی بوکووینا باقی مانده بود، اما از نظر وجودی در تبعید به سر میبرد. او از خانه، خانواده و زبان مادریاش جدا شده بود. این تبعید درونی، بعدها در شعرهایش به صورت جستوجوی بیپایان برای «خانه» و «دیگری» بازتاب یافت.
۴. نخستین شعرها در تبعید
در همین دوران کار اجباری بود که سلان نخستین شعرهای جدی خود را نوشت. این شعرها، که بعدها بخشی از دفترهای اولیهاش شدند، نشان میدهند که چگونه تجربهی تبعید و کار اجباری، زبان او را به سمت فشردگی و تاریکی سوق داد. او دیگر نمیتوانست به زبان رمانتیک گذشته بازگردد؛ زبانش اکنون زبانی شکسته و زخمی بود.
۵. شهادت از دل کار
از منظر فلسفی، تجربهی کار اجباری برای سلان به معنای مواجهه با «بیمعنایی» بود. اما او توانست از دل همین بیمعنایی، شعری بیافریند که شهادت دهد. شعر او نشان میدهد که حتی در شرایطی که انسان به ابزار تقلیل یافته، هنوز میتوان با زبان، حقیقتی انسانی را حفظ کرد.